من؛ تو؛ ما؛ او؛ شما؛ ایشان... سر جمع می شود شش صیغه.
من اما مفرد مونث غایبم این روزها...استثنائا ترجیحم هم همین است این روزها!باران هم که می بارد این روزها...نوروز هم که نزدیک است این روزها...این روزها.این روزها.این روزها.
این روزها که بنفش است و نیلی و آبی و قرمز و زردو نارنجی.به قول دوستم روی هم می شود خاکستری رنگ این روزها...
پ.ن۱:برایم دعا کنید که عجیب به دعایتان احتیاج دارم...می دانم خودم! مثل همیشه!
فقط با یاد خودش آرامم که...الا بذکر الله تطمئن القلوب...!!
بابا خودت که منبع وصلی دیگه! ما کی باشیم!؟
هرچه باداباد!
سبکی هستی گرفته ات؟!
برایت دعا میکنم . اما نگفتی چه دعایی....امیدوارم روزی صیغه ات مثنی بشه ... چرا نمیگی چته بابا ...حداقل ما بدونیم چه دعایی بکنیم....عجیب غریب مینویسی دختر.
این روزها همه غمگینند! ما نیز هم!
اشکال نداره رفیق سعادت نبودی :) ولی دفعه دیگه حتما باش به هر حال ما که منتظرتون بودیم
خوب که دقت می کنم می بینم یه «به» قبل از مبع جا افتاده! ببخشید!
چی بگم؟
غر بزنم ؟
یا قیافه معصومانه ای به خودم بگیرم بگم :تارا خانم می شه غصه نخورین....
فقط می تونم بگم:بی خیالللللللللل
اما با همه وجود دعا می کنم...هر چند که دعای گربه سیاه...
سلام! من الان دعا شدم آمینم خودت بگو
سلام!
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه تو
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
تازه آپ کردم سری بزن.
دقیقا نفهمیدم.از ساختار شکنی های بی دلیل دلخوری؟!
همش دروغه...این دعا ها رو میگم.هیچ کدومشون این روزها تو دغدغشون نشدی...فقط همین الان جلوی مانیتور اونم وقتی این صفحه بازه گفتن دعا دعا٬
این کارا دیگه حتا اون بوی تعفن آورشون رو هم از دست دادن...این اداهای دوستانه دیگه حتا حال آدم رو هم نمی تونن بهم بزنن...اه چقدر"نما" شدیم...
کم لطفیه اگر که بگم همشون...اما...می دونم گلم...خوب می دونم!
برایت دعا خواهم کرد فرزندم !
تو کارت از دعا هم گذشته . آدم نمیشی!!!!!!!!
آنقدرها هم به کره ی زمین فکر نکن...
سلام
مفرد مونث غایبم
حوصله ی عید رو هم ندارم
دنیا بیرنگه
شاد باشی و . . .
چرا نمی نویسی؟
می نویسم رفیق!
سلام پاستیلکم! چرا به روز نمی شی!؟!
می شم مامانی.می شم...بحران رو رد کردم! خوشحالم و خسته!
با یک نوشته ی مزخرف...آپم........سر بزن بهم