شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

یادم تو را فراموش!

من از پشت لب های تو می آمدم...وا مانده میان غربت و غیرت! 
تو به هر برق گیسوی بیگانه ای عاشق می شدی(شاید!) 
و من غریب تر... 
تو دشنه می کشیدی بر پشت هر چه مرد 
مردانگی ات را می گذاردی 
و من زنانگی ام را 
تا تنها الهه لبهای تو باشم....... 
باد وزید...ابر گذشت.... ساز نواخت  و تو.... 
چله نشستی و  
من نخواندم.....خواستم که بخوانم...نشد....نگذاشت ؛ که ـ به قول تو حکما حکمتی در آن بود! ـ  
اینک؛ 
وقتی تمام شهر برای ؛زن بی لب؛ دریغ می کشند 
دیگر چه جای غیرت و غریو؟!
 به جای پ.ن:تولدت مبارک............................هرجا که هستی!
 
پ.ن1:شاید اگر بگویم تمام دیشب را گریستم٬ خون گریستم، نا امید شوی!می گویم:محرم نزدیک است؟! می گوید: تو یک چیزت می شود! می گویم: حداقل پیراهن مشکی ات را دم دست بگذار، شاید لازم شد...
پ.۲:برای کسی که بی شک نخستین خواننده این وبلاگ است:روزهای خوبی نیست ، روزهایی که مرگ بی دلیل را به خاطر می آورد! حتی "خواستنی" بودنمان را هم به حساب این می گذاریم که "مرگ ما را مرور می کند"....چون "قرار" به پاسخ ندادن است همین جا می گویم که تمام کنید این عاشقانه های بی فرجامتان را...من خسته تر از آنم که گمان می برید!  
پ.ن3: ما شاعر نبوده ایم...نیستیم...نخواهیم شد...انگشت اتهامتان را سوی دیگری نشانه روید! اینکه گاهی رنگ و بوی شعر می گیرد این نوشته ها تنها به حکم د ل م ا ن است که قاعده نمی شناسد. 
نظرات 80 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:44 ب.ظ

و خداوند حکمتان خواهد داد...

روح الله احمدی(بلبل) چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ب.ظ http://iranianpoets.blogfa.com

سلام گرامی
ممنونم از محبت شما
راستش اول باید معذرت خواهی کنم که آدرس خاطرم نمونده بود که خبرتون کنم
مایل بودید تبادل لینک کنیم تا راحت تر باشیم
قلمتون خیلی زیبا نوشته بود
البته پیام های آخر هم همونطور زیبا و پر از احساس و اندیشه بود
پایداری تون رو آرزو دارم

.... چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ب.ظ

...باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم؛ تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم؛ حذر از عشق ندانم...نتوانم......اصرار نکن؛دست من نیست؛خودش همه چیز را نوشته است!یا زهرا(س)/

مرجان چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

شما را به جان عزیزتان پی نوشت های این پستها را به خودتان نگیرید!نگیرید لطفا....با شما نبودم ها....شما بگیر!

پ درام یگانه معافی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:04 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

تمام مسیر واگذار لبهای بود که از پیراهن بیوه / تمام مسیر ( نشد) / تمام مسیر سرخ بود پر التهاب / واگذار . تا کدام دستم تاریکی را پر کند/ تا کدام دستم /
./

ن
م
ی
ش
ن
ا
س
م
ت

م
ن
ه
م

رسول چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:45 ب.ظ http://kafekagazi.blogfa.com

گره کن گریه قشنگه!!!!

مردی که مرده بود چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:50 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

تو به هر برق گیسوی بیگانه ای عاشق می شدی(شاید!)

به همین راحتی تهمت میزنی ...بعد می گویی شاید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرجان بیا برای یک بار هم شده صاف و مستقیم بنویس......این همه کنایه و استعاره و کد دادن به محرم و پیراهن مشکی و......فقط سرگیجه می اورد

نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست....بار دیگر هم گفته بودم!

پ درام یگانه معافی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:05 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

میخوای بشناسی

پدرام یگانه معافی / ت ت ۱۳/۴/۶۵

م ت : رشت

دانشجوی روانشناسی ( بگی نگی )

محل سکونت : هر جا که دوست حکم کند حاکم اوست .

بیشتر ایران داره دور سرم میگرده تا من دورش .


عاشق کردهام .



آرزو: امیدوارم دنیا بیشتر طعم آلبالو بگیره چون من دوست دارم


من اعتقاد دارم دنیا چهار چهارمه و من باید همینجوری بچرخ.....

شناختی مرجان خانوم


باقی بقایت./




ش
ن
ا
خ
ت
م
.
.
.
/

شیافی که دوست داشت کپسول باشد چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.shiyaf.blogfa.com

خوب شد گفتی که نوشته ها را به خودمان نگیریم مگر نه ...!
داشتم به خودم می گرفتم !!
به نظر من که این دلنوشته ها و دلگویه ها و دلنگار ها و ... همه اش شعر است ! همیشه هر وقت پای (( دل )) وسط باشد شعر هم هست !

همیشه عاشق و شاعر باشی ...

خدانگهدار
راستی ...! سلام /

شهرام عابدینی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:14 ب.ظ http://shahramimage.blogfa.com

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

...
سلام .

خیلی خوب بود .
بیشتر از نوشتار ، از ماهیت موضوع لذت بردم .
پایان بندی کار رو نپسندیدم .
نمی دونم چرا ؟
...
حس خوبی ندارم .

شیرین چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.shirinkochooloo.blogfa.com

وقتی از سطر سطر نفسهایت خستگی را استشمام می کنم...
.
.
.
به روزم...

تنها چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.geleha.blogfa.com

همیشه وقتی می خوام برات نظر بذارم باید دو بار یا شاید بیشتر بخونمت! نمی دونم چرا ...

فینال کارت رو دوست دارم"وقتی تمام شهر برای ؛زن بی لب؛ دریغ می کشند
دیگر چه جای غیرت و غریو؟!"

در ضمن اگر بگی تمام دیشب رو گریستی خیلی هم امید وار می شم به خصوص اگر خون گریسته باشی...چون در پی این گریه ها چیزای خیلی خاصی می شه کشف کرد .

از این که بهم سر زدی ممنونم همین طور از اظهار لطفت....
شاعرانگیت مستدام ...

پ درام یگانه معافی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ


ت
ی
د
ی
ل
ا
ی
ه
./

د
ل
ت
م
ی
ی
ا
د

./

شهرام عابدینی پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ http://shahramimage.blogfa.com

توضیح بیشتر ...

باز هم خوندم .

و باز هم نمیدونم چرا ؟

یک روایت از زن و مرد . به قدمت خلقت ...

و روز مردانگی ها از نو و روزی زنانگی ها از نو ...

شاید یه خاطره ...

نمیدونم .

دوست دارم فرار کنم .

معذرت میخوام .

خوشرو پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ق.ظ http://khoshroo.blogfa.com/

سلام
نمیدونم چی نوشتین
فعلا موسیقی وبلاگتون داره دین و دنیای بنده رو به باد میده
چاره ای هم نیست
...رفت بر باد...

ز کدام باده ساقی به من خراب دادی.......

بابک پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ق.ظ http://www.gafye-dar-bad.blogfa.com


کاش,
هیچ گلی
شکوفه نمیداد
هر شکوفه خمیازه ایست
برای خوابی ابدی!

..... پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ب.ظ

با را به رندی افسانه کردند ... شیخان جاهل مردان گمراه
امید وارم منظورتان من باشد ..من توبه میکنم از تو لا لا کن ..تو می کنم از هر چه که از دست من نجات یافت تا به دست باد بی افتد ..وبزند به هر چه در به هر چه دیوار ..بخورد به شاخه ای که بریده ..وپرند گانش از همدیگر سراغ سایه را می گیرند
عذاب دنیا به کنار زن را هم لکاته یافتم ..وهم فرشته ...
حالا هیچ می بابم از این همه در هیچ ..در خلا ء در دوایر دور می زنم دایره را این خیابان از رنگ بوی آدم هایش نوشتم که درکجای جهانم

نه.منظورم اصلا شما نبودی!

زم بور پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

معمولا تو نوبت اول سخته که نظر درستی داد اما تو ذهنم متن خوبی اومد روون بود...بعضی جاهاش معمولی بود و این خیلی خوبه که مب شه معکولی نوشت و بسیار زیبا و خب حتما از قلم قدرتمندت ناشی می شه و لا غیر...

.... پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ب.ظ

مرا کیفیت چشم تو کافی ست...گفته بودم که "باریدن" اشکهایت آتش می زند وجودم را؟!...یازهرا(س)/

.... پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

دوستت دارم نه به خاطر شخصیتت ؛ بلکه به خاطر شخصیتی که هنگام بودن با تو پیدا می کنم...چه بخواهی چه نخواهی!یازهرا(س)/

.... پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:29 ب.ظ

برای اشکهای مداوم این روزهات که نمی دانم برای چیست ؛ اما آرزوی نابودی مسببش را دارم که اگر ثانیه ای ...زیباترین را...معصومانه ترین را..."چشمهای تو را"...دیده بود، هرگز در آزارش نمی کوشید!:هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و آنکس هم که ارزش دارد هیچ وقت باعث گریستن تو نمی شود.....گارسیا مارکز.
یا زهرا(س)/

بابک پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:32 ب.ظ http://www.gafye-dar-bad.blogfa.com

باران چشمهایت
رنگین کمانی به پا خواهد کرد
افتابی اگر
درخشیدن گیرد...

پ درام یگانه معافی جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://cheshp.blogfa.com

تو می آیی اطاق انگار میرقصد
زمین در پنجره دیوار میرقصد
و روشن میشود سیگار
و در آتش سیگار کسی انگار میرقصد
ببین از فرط مستی شمس تبریزی می افتد
از سرش دستار میرقصد
ببین مستست ابراهیم اطهم هم
ببین حلاج هم بر دار میرقصد



خیلی بده آدم یادش بره اسم شاعر همچین شعرایی رو /


اسم شاعرش یادم نیست / اما اومدم اینجا این غزل یادم اومد /


خوبی بلامی سر؟؟؟؟

نه!

... جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ق.ظ http://.../

وبلاگتان دیگر نهایت خاله زنک بازی شده است...خوش باشید.

متشکرم!

خوشرو جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ http://khoshroo.blogfa.com/

آهنگ های وبلاگتون
غیر از اون کویتی پور که دل و دین میداد
زمان سلام عاشقانه هم میومدم وبلاگ رو باز میکردم و میرفتم
البته آهنگ های وبلاگتون که شخصیتی رو که با نوشته هاتون نشون میدید تکمیل میکنه
و قطعا در تعارض نیست
اگرچه در تعارضه؟!؟!؟!؟
یادمه اون موقع ها نظر گذاشتم که
این بدترین آهنگیه که من عاشقش شدم
و این یعنی تعارض.
آیا این یعنی تعارض؟
........بوووووووووووق..................

بابک جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.gafye-dar-bad.blogfa.com


تو که نیستی
رد پاهایت را
تا کفشهایت دنبال میکنم
کاش آفتاب
به صدای قدمم بیدار نشود!

خوشرو جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ http://khoshroo.blogfa.com/

منظورتون اینه؟
فقط؛آهنگ وبلاگتان،دل و دینم را برده است؟!
نمی دونم،ولم کنید!
دیگه اسپیکرم هم خراب شد
خیالتون راحتید؟

بله...

شیرین جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:09 ب.ظ http://www.shirinkochooloo.blogfa.com

از سطر سطر نفسهایت که بر کاغذ نقش بسته خستگی و تنهاییت را استشمام می کنم...
.
.
.
به روزم...

ممنونم شیرینم!

امیر جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:37 ب.ظ http://otuban.blog.co.uk

تبریک میگم انتصاب دوست ملت اسرائیل را به سمت معاون اولی. مطمئناً با این دست اقدامات شما چهار سال بعد در صف مقدم انقلابیون ایستاده ای

ای بابا! پسر من اگر اینطور باشد که خانم جلودار زاده رفیق گرمابه و گلستان اسرائیل می شود...اما با رعایت احترام؛ این وبلاگ سیاسی نیست امیر جان.بیا نگذاریم آلوده این ملعبه های دو سه روزه شود!

شهرام عابدینی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ق.ظ http://shahramimage.blogfa.com

سلام

به روزم ...

خیلی کوتاه!

.... شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 ق.ظ

خدا دوست دارد لبی که ببوسد ؛ نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد.........(شعر مورد علاقه خودت بود!نبود؟!)
یا زهرا(س)/

مردی که مرده بود شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

سلام به بزرگ مشوق تمام دوران ها.....از همان دوزان مبارزه و زندان تا همین دوران نکبتی .....

و با درود بر آهنگ خانمان بر انداز وبلاگتان.....

مرجان یک جوری نوشتی این بیتت و ان بیتت که شک کردم اسم شهیار قنبری را زیر کار ننوشته ام.......
مرجان من کم آوردم حقیقتا این هایی که می نویسم اصلا اونی نیست که دلم میخواد....نمیدونم باید چی کار کنم......تو اگه میدونی بهم بگو.........

کد من بود ۷۴۳۰

اااااااا ؛ نوشتم بیتت؟!! حالا تو همه این سالها اشتباه دیگه ای از من دیده بودی فرزندم که اینطوری رسوامون می کنی؟!
تو چی کم آوردی سهند جان؟ به رسم گذشته هامون بپرسم ازت که : من پر از میل زوالم ؛ عشق من تو در چه حالی.....به نظرت روزگار من بهتر از توست؟!

صحبت شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.lahjeh.blogfa.com



مرجان عزیز

نقدت را بر شعر دوستان خواندم

با بی پروائی پنجره ات را گشودم

تا مهمانی نا خوانده بر سفره ی شعر بیتوته کنم

خواندم پر محتوا و با معنا

باز باید خوانم اش تاازکنه ی گلو اژگان شعرت نظر ببافم

فعلابرای عرض ادب

فریاد را

دلنوشته ام

می خوانی اش ؟

بابک شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.gafye-dar-bad.blogfa.com


برایت تمام واژه هایم را شعر کردم
اما تو فقط مرا بوسیدی
و من فهمیدم که یک بوسه
تمام واژه هاست
اما تمام واژه ها
یک بوسه نه!

پ درام یگانه معافی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

عرض ادب /


در کوی نیک نامان مارا که ره ندادند/ همچنین

لینک شما ثبت شد/

( اشنا میزنی....)

پدرام جان این لینکدونی ما خراب شده.کسی هم نیست یه دستی به سروگوشش بکشه.کمک لطفا!

پ درام یگانه معافی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

اممممممممم / این همه مهندس دور برت جمع شدن . بهشون بسپار .

من دوستام کور رنگی دارن و فقط بدرد این میخورن ( ام) که شبا حین لایی کشی""
کنارشون باشم $


بچه های حرف گوش کنی هستن ./

ومن ا... توفیق


علی یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ

تو چی کم آوردی سهند جان؟ به رسم گذشته هامون بپرسم ازت که : من پر از میل زوالم ؛ عشق من تو در چه حالی.....

خدا دوست دارد لبی که ببوسد ؛ نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد.........


مرا کیفیت چشم تو کافی ست...گفته بودم که "باریدن" اشکهایت آتش می زند وجودم را؟!...

..باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم؛ تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم؛ حذر از عشق ندانم...نتوانم......

(در این چند روز شاعر شده ام از بس عاشقانه خوانده ام این جا...)

صحبت یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.lahjeh.blogfa.com



مرجان عزیز

از حضور پر مهرت سپاسگزارم

اگر منظورتان از قطعه ی سوم/ هوس رستم.../
به عرضتان می رسانم
شاید مقبول در گامتان واقع شود

زرتشت اسفندیار را در چشمه ای که از آن/ روی /جاری بود فرو کرد تا روئین تن شود .

هنگام غوص در آن چشمه اسفندیار پلکهایش رابست. پس چشمانش را روی جقیقت

بست و طبیعی است وقتی حقایق را کتمان کنیم غرور ی کاذب جای گزین خرد و اندیشه می شود/ مثل حاکمان روزکار ما/ آنوقت هوس رستم ها و سهرابها و...در برای ارضای قدرت بیشتر شکل می گیرد غافل از پاشنه ی آشیل و یا چشم اسفدیار.
حال تا چه اندازه توانسته ام ذهن مخاطبینم را متوجه این مهم نمایم از شما عزیزان نظر می طلبم.

برایت شادی

حکایه یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ http://hekayeh.blogfa.com

این یک نوشته ساده نیست بلکه مروری بر گذشته ی انسانها ست که ریشه در تایخ دارد و وصل به دوران معاصر است.

مردی که مرده بود یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

با توجه به افزایش نظرات تبلیغاتی طی روزهای اخیر و شکایت کاربران بلاگ اسکای در این ارتباط سیستم کد تصویری (CAPTCHA : Completely Automated Public Turing test to tell Computers and Humans Apart) به بخش نظرات افزوده شد. بدین ترتیب امکان انتشار نظر به صورت اسپم که قالبا توسط ربوت‌ها انجام می‌گرفت دیگر وجود نخواهد داشت.

اگر چه تمام تلاش خود را کرده‌ایم تا تشخیص و درج این کدها برای انسان سهل و راحت ولی برای ربوت‌ها مشکل باشد، با این حال آگاه هستیم که وارد کردن این کدها گاها برای شخص نظردهنده وقت‌گیر و ناخوشایند هستند. متاسفانه در بستر وب تنها راه جلوگیری از اسپم شدن فرم ها استفاده از کدهای تصویری است.

امید است با این امکان جدید رضایت شما کاربران گرامی را جلب کرده باشیم.

مردی که مرده بود یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ http://zendeh-be-gor.blogsky.com

این چه وضعه چت کردنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من با ایمیل چت می کنم سهند.خودت که می دونی این اینترنت "هندلی" ما در چه حالیه!!

پ درام یگانه معافی یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:15 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

... درباره شاعر نشدن"

شاید از شرم صورتت میترسی از لبهایی که می لرزند/ یا همه / اما من به همین یک ان زنده ام همین جنونی که دوربرم پرسه میزند / همین جنونی که بد مست میکند بعد مست میکند / شاید از این جنون لبریز باشی ( من که میدانم ) /

شاید باید اگر نبودند چقدر ول میچرخیدم مرجانی / شاید بایدی اگرنبود از کجا سر میخوردیم ..هی هی ..


م
ن
ک
ه
م
ی
د
ا
ن
م










./

هی...پدرام جان...هی هی هی...جنون کجای این میل زوال جا می گیرد؟!

پ درام یگانه معافی یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:05 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

خوشم میاد تو هم مث من توجیه هایی داری که تو جیب هیچکس جا نمیشه

هی هی
هی...ه ه هی هی./

}
}
}

دلم را زیر درخت البالو گم کردم خبر که نداری... ( ارمان صداقت)

خ
ب
ر
د
ا
ر
م
ی
ش
م
!

.... یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ب.ظ

ای کاش تخته پاک کنی داشتم
تا این همه تلخی را
از تخته سیاه بدبین ات
پاک می کردم......تا کی قرار است همه با یک چوب رانده شویم؟!!منکر آزرده شدنت از دست نارفیقان نمی شوم اما این همه بی اعتمادی تا کی؟!
یا زهرا(س)/

لا اله الا الله....!

مردی که مرده بود یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ http://zendeh-be-gor.blogsky.com

الان از این عادت مالوف ناراحت باشم....یا از این عادت شکنی ذوق کنم؟

ببین مرجان من هم به این داستان رفاقتمون فکر کردم....من اکثر رفاقت هام بوی جوراب میده....اما رفاقتم با تو بوی لباس شسته شده با پودر برف رو گرفته......رفاقتی که توش د اد و ستدی نباشه درسته....میفهمی؟....رفاقت برای رفاقت....

رفاقتی که توش نرم کننده هاله با عطر گل های بهاری هم هست...می فهمم!

زندگانی شریف دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:39 ق.ظ http://hrtsharif.blogfa.com/

عرض سلام.
خواهر گرامی و ارجمندم سرکار خانم افشین‌منش!
بسیار سپاسگزارم از این همه لطف بی‌شائبه حضرتعالی. و نیز متشکرم از این همه پیگیری مداوم. و نیز شرمنده‌ام که به سبب همان مشغله‌‌های کاری کذا و کذا نتوانسته‌ام جوابی درخور شأن ذیل کامنت‌‌های‌تان درج نمایم. به نوبه خویش این عید فرخنده را به محضرتان تبریک عرض می‌کنم.
بگذریم...
نمی‌دانم چرا اگر سرکار علیه را شاعر خطاب کنم به قول شما انگشت اتهامی است که به سوی‌تان دراز شده است!!! اما حرف‌‌های دل‌تان چه قاعده‌مند باشند و چه بی‌قاعده، اگر بگویم که زیبا نیستند دروغ گفته‌ام و اگر نگویم که زیبایند کم‌لطفی کرده‌ام. بی هیچ تعارف و تملقی به زیبایی قلم شیوای‌تان اعتراف می‌کنم. دست‌مریزاد!!!
آن‌چه نوشته‌اید (یادم تو را فراموش!) را چندین و چندبار خواندم. سیاه نیست. اما سفید هم نیست. خاکستری مایل به سیاه است. گویی که دوست ندارید این فضا به سفیدی نزدیک شود. درست می‌گویم؟
می‌شود بیشتر پیرامون فضایی که در ذهن خویش مجسم کرده‌اید ـ که به غایت زیبا توصیف شده ـ توضیحات تکمیلی مرقوم بفرمایید؟ از محضرتان سپاسگزارم.
ارادتمند: حمیدرضا شریف / مشهد مقدس

نظر لطف شماست...

پ درام یگانه معافی دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

.کاش به شهر خوب تو مرا همیشه راه بو د

راه به تو رسیدنم همین پل نگاه بود

مرا ببر به خواب خو د که خسته ام از همه کس

که خواب و بیداری من هرد و شکنجه بود بس

( ایرج جنتی عطایی )

)
)
)


یک بار بدیدن دریا رفتی

اما از ان روز

موجها جای پاهایت را میبوسند

می ایندو میروند.... ( نا شناس)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لعنت به من که همیشه ادمهارو به گذشته میبرم .









حیف؛ شهر خوبی نمانده است...!لعنت به این حافظه تاریخی من پدرام جان...

.... دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ

ناخنهایت/غرق بوسه ام می شوند/وقتی/ در لاک تو فرو می روم.....!می خواستم "فقط" بگویم جلوه کامل احسن الخالقین بودن خداوند است دستهای تو....حتی اگر فرسنگها دور شود از دستهایم! تنها یک کلمه دیگر برای رسوا شدن کافیست... یازهرا(س)

نه ؛ هنوز جا داری...!!!!بذار یه چیزی بهت بگم و تمام: می دونی عاشق شدن یعنی چی.نه؟! آره می دونی...تعهد چطور.اونم میدونی...؟!اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی یاد...دلم رو گفتم! دیگه بر نمی گرده....خلاص.

پ درام یگانه معافی دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ http://cheshp.blogfa.com

... در مورد این دوست خوب سه نقطه ایی


عزیز جان نو که اینقدر خوش ذوقی چرا یه وبلاگ نمیزنی .

من به شخصه خیلی باهات حال میکنم ..


به حرفهام فک کن رفیق



ه
م
ی
ن


./

دقیقا مشخص کن ۳ نقطه ای یا ۴ نقطه ای؟!!
شاید هم وبلاگ داشته باشن.خدا رو چه دیدی؟!!!!

بابک سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ق.ظ http://www.gafye-dar-bad.blogfa.com

...سکوت و درد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد