تهران شبیه غول تو را بلعید...من را جوید و بعد کمی تف کرد
من تکه تکه تکه و خون آلود؛ آهسته هی مچاله شدم از درد
لبریز گریه ام ولی آغوشت...دیگر کجا...کجاست که آرامم...
آخر بگو چطور...چه جور آخر...با این من رها شده...این در بند!
من ماه بودم و تو پلنگ من...نه،نه، تو ماه ی و تن من دریا
عکس تو روی پیکر من گم شد...هی سرد،سرد،سرد شد و...هی سرد
هی موج،موج، کم شدم از حجم ام
هی ذره
ذره
ذره
فرو رفتم...
بگذار تا برا ت بگویم...هان! یک غول گنده باز دهن وا کرد...
فرقی نمی کند که چطور آقا...فرقی نمی کند که چرا دیگر...
لبریز گریه ام ولی آغوشت...
تهران ببین چه ها به سرم آورد...
پ.ن۲: این متن، تو زجرآورترین روزهای بودنم نوشته شد!...۸ فروردین ۸۸...
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
من هم از تهران شما بیزارم.
کدورت این پاییز با شاخه ها کهنه شده...
خلاصش کن...یه گلوله کافیه ...
فضای من به نسیم بهانه ای بند است/به خاک با سر ناخن نوشته اند مرا...
سلام مرجان خوبی؟
چی شده؟چرا اینقدر درب و داقون؟؟؟؟؟
نگرانت شدما!
چرا زجر آور؟
اول: میشه خواهش کنم این آهنگ رو برداری؟ محرم امسال هم گذشت
دوم: یه یادداشت یا مقاله بنویس تا با قلمت بیشتر آشنا شم . در نظرم تفکرت ناشناخته است
سوم: راست میگی این تهران واقعا غوله دیگه شبیه هم نیست خودشه
چهارم: حال منم بهتر از تو نیست شاید بدتر مخصوصا این چند روز به شدت احساس تنهایی میکنم
پنجم: و دیگر هیچ
امروز کر شدم برای اینکه "رعد را عربده بگسسته" بود
"دوم: یه یادداشت یا مقاله بنویس تا با قلمت بیشتر آشنا شم . در نظرم تفکرت ناشناخته است"
این قسمت از کامنت بالا برام خیلی جالب بود!
؟!!
بگذار کمی فقط کمی باران ببارد...شاید که غسل تعمیدم دهد...
وقتی با تو هم دچار سوء تفاهم میشم
وقتی موقع توضیح دادن فرقی بین تو و بقیه نباشه.
وقتی انقدر دور شدی.
سکوت میکنم...من به تو یکی دیگه توضیح نمیدم!
دلبرکم بازم شارژم تموم شده...!ما از هر کی دور بشیم...بیخ ریش خودتونیم!
بیخ همین ریش نداشته ام بمون که جایی برای رفتن نداریم!
هیچ کسی مثل من از نبودنت کلافه نیست...
گاه باید تن سپرد به این غول بی شاخ و دمی که ولع بلعیدنت را دارد...تو را میبلعد...تو آرام میشوی ..تهی میشوی و ناگاه در میان انهمه تاریکی نوری بر می آید و رها میشوی...شکم غول پاره میشود و تو میشوی مبارز راه نور....تن بسپار بانو...
مهدیه جونت...
----------ههههههه