مهربان نجارا !
دخت جوانه های بهاره ام
به کار چارپایه ی فراغتت نمی آیم
نی لبکت باشم
آواز تمام جنگل های جهان در من است...فقط گوش کن!
پ.ن2: پیشتر هم گفته بودم...لعنت به زمانه ای که وزن عاشقی کردن هایمان با "مفتعلن مفتعلن کشت مرا...." هماهنگ شده! عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد...دانم...مگر مانبودیم؟!!
سهم شما
باکرگان گیس باف مهد دود و دیوار
مرا کفایت می کند....
سنجاق پیر دایه ای در جنوب آفتاب سوخته آسمان
که پناه گیسوانم است
از دزدی باد وقتی که می وزد
مثل شما.......
من به باد و معجزه هایش خیانت نمی کنم......
من دیوانه عشق بازی کبوترهام...."می گویند با باد بارور می شوند!!"
پ.ن1:این روزها خواب همه رو می بینم الا همونی رو که می خوام... اما یک چیز در تمام خواب هام مشترک است. گوشه ای نشسته ام و بی تنفس سه تار می زنم...برای دل کسی که نمی دانم کیست! به دنبال تعبیرش هم نیستم.
پ.ن2: کاش کمی ، تنها کمی ، توان " درک " عشقتان را داشتم....حال تان را می فهمم اما حس تان را نه! یعنی نمی خواهم که بفهمم!!...مرا بحل کنید...
پ.ن3: راستی امروز صبح فهمیدم زرده تخم مرغ هم عاشق می شود.
مثلا پ.ن: در این روزهای سردرگمی بعد از انتخابات ٬ با شنیدن مکرر جملاتی از قبیل" تمام دهاتی ها و شهرستانی های بی سواد به احمدی نژاد رای داده اند و .... که ـ متاسفانه ـ لقلقه زبان عده کثیری از پایتخت نشینان شده است ؛ بیش از همیشه مناجات زیبای شریعتی بزرگ با خدایش در ذهنم جان می گیرد که : خداوندا ! مرا به دین عوام الناس بمیران.......الهی آمین!