از زلالیت کودکی
تنها سماجتی مانده در چشمانم
تا که یکریز بخوانند
ترانه ّ باز باران...ّ را...!
پ.ن۱:نمی دونم چرا این روزها بطور غریبی به جیپسی کینگ(شاه کولی) معتاد شدم!اگه نشنیدین حتما گوش بدین.فوق العاده زیباست...آهنگ های اسپانیایی یه حس عجیبی به آدم می ده...یه حس خوب...یه حس ملایم...مثل بوی پرتقال...جیپسی کینگ به نظر من بوی خاک خیس خورده می ده...تداعی گر ساحل زیبای چمخاله...
پ.ن: نمی دونم کجایی...تو چه حالی هستی...تا کی می خواهی سکوت کنی ...نمی دونم تکلیفمو با این همه خاطره...اما یه چیزو خوب می دونم؛ اینکه اگه بودی...به رسم شبانه هایمان وبه رسم تو...برات جیپسی رو می ذاشتم...خوشت می اومد.مطمئنم! می دونم این هم نمی تونه وسوسه برگشتنت باشه...فقط اینکه...دیگه نمی تونم درکت کنم...دیگه از من نخواه...وقتی انقدر راحت و بی گفتگو سکوت کردی...اونم تو روزهایی که می دونی چقدر تنهام...نمی دونم هنوزم اسم خودتو می ذاری دوست یانه؟!!فقط اینکه...دیروز مدرسه بودم...همه رفقای قدیم بودن...جات خیلی خالی بود!٬
سلام تارا خانم
فکر کنم امسال در ماه رمضون افتخار آشنایی با شما رو داشتم.میخواستم یه بار دیگه دعوتتون کنم به وبم.
بخاطر یه سری مشکلات خودم نتونستم آپ کنم.
به همین دلیل بهانه ای شد تا دوست صمیمی و مهربونم زحمت این آپ رو بکشه.
خوشحال میشم همراهمون باشید.
یاحق
سلام تارا خانوم. فکر کنم پارسال چهار روز بیشتر از این روز بود که افتخار آشنایی با منو پیدا کردید حالا اگر دلت خواست می ذارم بیای به وبم سر بزنی (دونقطه دی)
سلام تارا خانم
خیلی مایلم بدونم چه چیزی باعث شده که نتونیم حس مشترکی داشته باشیم.بهر حال این طبیعیه که بیشتر اوقات احساسها متفاوته.
دوست خوبم اگه ضعفی در وب دیدی با کمال میل می پذیرم چه در این آپ و چه در آپهای قبلی.
منتظرت هستم.
یاحق
این حست رو خوب درک می کنم ولی رفیق بزار یه چیز رو،رو راست بهت بگم رفتنی رو بزار بره هر کاری بکنی نمی تونی نگهش داری! تازه اگه بمونه هم هیچ وقت قدر محبتت رو نمی دونه! شاید گذر زمان بهش ثابت کنه که چه دوست خوبی رو از دست داد!
شاید...!
آه این خاله دوست داشتنی!!!!!!!
سلام . یه شعر در زمینه این نوع خاطراتی که درباش نوشتی تو پست جدیدم هست ... ببینی و نظر بدی خوشحال میشم.
به نظر من ترانه های جیپسی کینگ بوی دود آتیشو میده ...
؛دوستا ؛همیشه اینجوری ان..
سلام . ممنون از کامنتت ... لطف کردین به وبلاگ بی رونق من سرزدید ... برای دلم مینویسم و تازه شروع کردم.
سلام مرجان عزیزم!
این مطلبت رو چند روز پیش خوندم ولی الآن دیدم که پیغامی نگذاشتم! منو ببخش! صله ی رحمم ضعیف شده!!!
شرمندتم جیپسی کینگ رو اسمش رو شنیدم ولی صداش رو نه (اصلا یه نفره یا یه گروهه!؟!؟ خیلی شوتم در این مسائل!)
برای همین نمی تونم دقیق حست رو درک کنم......بگذار من به بوی پرتقال فکر کنم! :-* :-*
"سوسیالیسم یا بربریت"
انتخابى گریز ناپذیر!
امروز چهارشنبه پانزدهم آذر، دانشگاه تهران پیام مهمى به جهان مخابره کرد. این پیام صریح، روشن، قابل فهم و انسان محور است. در این پیام آینده ترسیم میشود و شکل دادن به این آینده به انتخاب و تلاش آگاهانه گره میخورد. دو راهى "یا سوسیالیسم یا بربریت"، یک حقیقت انکار ناپذیر و قابل مشاهده دنیاى امروز است. امروز بربریت سرمایه دارى در قاموس دولتها و جریانات میلیتاریست و تروریست در دنیا بشریت را در چنگال مصائب جنگ و آوارگى و فقر و بیکارى و نژاد پرستى و مذهب و قوم پرستى به اسارت گرفته است. پاسخ این دنیاى وارونه و ضد انسانى و بیرحم تنها میتواند سوسیالیسم باشد. پاسخ این بربریت مدرن سرمایه فقط میتواند انقلاب کارگرى و سوسیالیسمى باشد که انسان را در محور حرکت خود قرار دهد.
امروز دانشجویان و نسل آزاد اندیش و سوسیالیست در ایران مکان شایسته خود را در تاریخ اعتراضات پیشرو جهان ثبت کردند. در تهران و شهرهاى دیگر صدائى متحد و با اعتماد بنفس قد علم کرد و راه حل آزادیخواهانه خود را در مقابل کل جامعه قرار داد. این شعارها که امروز در تهران اختناق زده تکرار شد مثل بلور شفاف است؛" آزادى و برابرى"، "رهائى زنان رهائى جامعه است"، "سوسیالیسم یا بربریت"، "ما جز زنجیرهایمان چیزى براى از دست دادن نداریم"، "مردم نان میخواهند نه بمب"، "زندانى سیاسى آزاد باید گردد"، "ما متحد استراتژیک جنبش کارگرى و جنبش زنان هستیم"، "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد"، "دانشگاه پادگان نیست" و "مرگ بر استبداد"، از آن جمله اند. این پلاتفرم آزادى جامعه است، پلاتفرم نفى حکومت مذهبى است، پلاتفرم نفى جنگ و میلیتاریسم است، پلاتفرم نفى تبعیض و نابرابرى است، پلاتفرم آزادى سیاسى و حق و عدالت و سوسیالیسم آنست. این پلاتفرم توهم ندارد و به راه حلهاى نیم پز و خاکسترى دل نبسته است، این پلاتفرم جامعه را در مقابل انتخابى روشن و انسانى قرار میدهد؛ براى نفى بربریت باید سوسیالیسم را بپا کرد و سوسیالیسم پرچم مقابله با بربریت است!
روزهای ١٤ و ١٥ آذر دانشجویان در تهران و تبریز و مازندران مردم ایران و بشریت را نمایندگى کردند و در مقابل جریانات اسلامی و قوم پرست و ناسیونالیست و در مقابل سرمایه دارى پرچم روشنی بلند کردند. دانشجویان با تاکید بر رهائى اجتماعى از بربریت سرمایه دارى و با برافراشتن پرچم سوسیالیسم بر زخمهاى طبقه کارگر و مردم محروم مرهم نهادند و کل جامعه را به این راه حل فراخوان دادند. این افقى دیگر، راه حلى دیگر، جنبشى دیگر و آینده اى دیگر است. یک آینده بهتر!
حزب کمونیست کارگرى به برگزارکنندگان و دست اندرکاران مراسمهاى پرشکوه ١٤ و ١٥ آذر درود میفرستد و به این عزم و اراده انقلابى و آزادیخواهانه ارج مینهد! اما باید بر سکوى پرافتخار و سرخ شانزده آذر براى نجات یک جامعه هفتاد میلیونى خیز برداشت و جنبش سوسیالیسم را در هر کوچه و خیابان و دانشگاه و کارخانه سازمان داد! باید جامعه را حول افق سوسیالیسم بسیج کرد! باید رژیم اسلامى بعنوان یک سنگر مهم بربریت و تروریسم اسلامى در خاورمیانه و جهان را با قدرت جنبش سوسیالیستى شکست داد! طبقه کارگر و پیشروان سوسیالیست طبقه کارگر، زنان و مردان آزادیخواه، جوانان پرشور و خواهان عدالت و آزادی باید متحد شوند و پرچم جنبش انقلابى و سوسیالیستى و برابرى طلبانه را برافرازند. این تنها راه نجات مردم ایران و نقطه آغاز تحولات بنیادى در منطقه و جهان خواهد بود.
زنده باد پرچمداران آزادى و برابرى و سوسیالیسم در دانشگاه های ایران
سرنگون باد جمهورى اسلامى
زنده باد جمهورى سوسیالیستى
حزب کمونیست کارگرى ایران
۱۵ آذر ۱۳۸۵- ۶ دسامبر ۲۰۰۶
شدی ده تا دیگه بنویس
http://behzademehrani2007.blogfa.com
این را هم میشود گفت!
چی رو؟!!
سلام! گویا من یه خورده احساساتی شدم چون نفهمیدم چطور دو پستت رو با هم خوندم و فهمیدم این دوتا یه پست نیستند دو تا یادداشت جداگانه ند نمی گم لذت بردم ولی یه حس غریب داشت انگار باهاش آشنام! شاد باشی
آره.حس غریبتو می شناسم!
هااااااااا...... ای یعنی چه؟
آهنگ های اسپانیایی مشابه آهنگ های بندری خودمونه که همه از اونها خوششون می یاد. اگر از آهنگهای ایتالیایی خوشت اومد معلومه که آهنگ شناسی!
موسیقی ایتالیایی به جاهایی در هنر و زیباشناسی متصل شده است که خیلی جلوتر از موسیقی سایر کشورهاست. (هرچند که انگلیس و ... هم برای خودشون موسیقی فولکور داشته باشند)
.....................................
حالا! بیا و این آهنگ رو تو خونه بی خیال شو! باشه؟
ها جواد تونی؟ کلوچه های ننه ات معروفه!!!!
نه؛ جون من؛ بیا و یه آهنگ ایتالیایی به حضار معرفی کن که ما هم استفاده کنیم...حالا آهنگهای اسپانیایی مشابه آهنگ های بندریه؟!! من واقعا از این همه دقت تو؛ تو موسیقی لذت می برم! آقا داماد
درود بر تو تارا جان
من جوابت را در بلاگ آرش(این در نباید باز میشد)
خوندم و دیدم که چقدر انگار ازش دلخوری و به اول پیاله و بد مستی محکومش کردی/
نازنینم نه من آرش را بیش از این پیاله بدست دیدم و بد مستی ازش ندیدم.
آخه من میخواستم عارف پیاله دار را از نزدیک ببینم که...
میبخشی اگر دیر پاسخ برایت نوشتم، آخه چند روزی بیش نیست که به منزل بازگشتم.
فدای تو گلم و بدرود.
تا را جان اینکه به کومه من می آمدی ولی از خودت رد پایی به جا نمیگذاشتی، میتونم بگم از بد شانسی من بوده است.
...
بار پیش فراموش کردم تا برات بنویسم که جیپسی کینگز را من نیز بسیار دوست می دارم و نکته مهم تر این که خواننده محبوبم ؛رضاصادقی؛ نیز روی یکی از آهنگهای آنها شعر فارسی گذاشته و بسیار زیبا تر از خودشون میخونه.
(نمیتونم خنده کنم) آهنگش است.
فدای تو و بدرود.
تا را جان نام آهنگ رضاصادقی<آخه تنهام> است که با الهام از موزیک جیپسی کینگز خونده...
نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از فراموشانند..................(ان روزهای رنگین ان روزهای کوتاه وقتی که بچه بودم اب وزمین وهوا بیشتر بودوجیرجیرک شبها در خاموشی ماه اواز میخواند وقتی که بچه بودم در هر هزاران و یکشب یک قصه بس بودوقتی که بچه بودم مردم نبودند ان روزها وقتی که من بچه بودیم غم بود اما کم بود)........و در اخر در روی سخنم به دوستانم در این فضای دیجیتالست(به قول صاحب عزیز این خانه):بیاموزیم که زمزمههای دل دیگری را شنیدن و سخنان بی کلام ان را دریافتن تنها استعداد انسانهای بخت یاریست که برای جهان بسیار عزیزند )که ما همگی میتوانیم این گونه باشیم!خدایا به ما زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم..........درود به تارای عزیز.
سلام قربون دستت مادر من یه لوگو میخوام برای این فارغان اگه جزئیات خواستی بگو وگرنه به سلیقه خودت بگو یه چی بسازه
می فهمم! هم پستت را هم کامنتت را!
خوشحالم.خیلی...!
سلام مجدد
علیک سلام!
این نظر هاتون واقعا دل گرمی میده مرسی:)
سلام
سلام
خوب هستین؟
نوشته هاتون خوندنی هستن ...
تبریک میگم ...
خاموش بود و تاریک اوکه پر از صفا بود
پا بنده عهده بسته ، پیمانه وفا بود
کاغذ را خط خطی کرد،با یک قلم پر از درد
از درد دل چه گوید،او مُرد در شبی سرد
میخواست تا بگرید ،خالی شود نمی شد
انگار بغض میخواست جاری شود نمی شد
مردی که آرزو داشت ، روزی ستاره می چید
حالا به جای امید فصل خزان را میدید
میخواست سوز عشق و ساز خوش ترانه
آهنگ باد وحشی ، رقص گل و جوانه
آهنگ تازه ای از احساس عاشقانه
جرمش بگوید اما ،سودش ببود حالا
جز اینکه راز پنهان خواهد شد آشکارا
می خواست با کسی از راز دلش بگوید
اما کجاست یاری تا درد دل بجوید
حال تو حال من را افسرده کرد و خسته
پرسیدم اسم او را ،گفتن دل شکسته