در خواب من کسی نگذشته است.
من پای همین حرف ماندم و تو...فراموش کردی روزی ـ این را دلم می گوید ـ در چشمان هم غرق شدیم و داستانمان آسمانی داشت.آن روز هیچ پنجره دیگری پیدا نبود...
حتی پیدا نبود
دلی جا بزند...دیگر جای هیچ مجنونی خالی نیست.نه توی این صفحه؛ نه درون من!
پاره های دل جا باز کرده اند
برای سکوت و انتظار
که خوش دارم بکشم!
پ.ن۱: کاش کسی در جایی منتظرم بود...در کافه ای شاید...از نوع فرانسه اش!
پ.ن۲: می خواستم جوری بنویسم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی سامان...شد؟
برای تسکین دردها و بهتر زندگی کردن خوب شعری خونده همایون شجریان!! نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل ....
چو تخته پاره بر موج...رها...رها...رها من...عاشقشم!
دیوانه جان رفاقتمان هنوز بوی یک جای مقدس میدهد در پارک دانشجو!!
دیوانه جان یک قاشق شکر برای تمام آیس کافی هایت در دستهایم هست
دیوانه جان حتی اگر دیوانه ی دیروز من نباشی...
نشد همشیره...نشد!
لرزید؟!!
مواظب خودت باش مرجان
این روزها همه در پی بستن زانوی استر خویشند آهوان را چه کار
مامانم همیشه میگه : همه ی آدمها نون قلبشون و می خورند.........
تو هر جوری می خوای فکر کن، خدا داند و دلم.............
من هیچیو فراموش نکردم....
هنوزم یادم نرفته که با دیدن کرم مرطوب کننده ،به یاد من و دستهای خشکم می افتادی...
هنوزم یادم نرفته که تو اون روزهای خاکستری ، رو شونه های تو گریه می کردم ...
من ......
.
.
من فقط خواستم باهات صادق باشم....
همین!
بار دیگر هم گفته بودم؛هیچ خانه ای به کفشهای من عادت نکرد...من فقط خسته م.همین!
تو که تنها نمی مونی! من تنها رو دعا کن....
دلم گرفته همین جور بیخودی شاید...!
من مانده ام در حکایت روزگار که تمامی ندارد و اون کافه فرانسوی هم تنها برگی است از این مثنوی هفتاد من
به یادت یه کافه خواهم خورد
آخ مرجان خیلی وقته،خیلی وقته که تو این تکرارها"دیگر جای هیچ مجنونی خالی نیست"
سلام دوست عزیز خرسندم به اطلاع برسانم سیستم کلیکی شرکت ما راه اندازی شد
در همین ابتدای کار 3 وب سایت بزرگ ایرانی همکاری خود را با ما اغاز کردند
1.www.cmesle.com
مرجع دانلود فیلم و بازی
2.www.pclord.ir
مرجع دانلود اهنگ عاشقانه
3.www.dir-link.com
بزرگترین وب دایرکتوری وب سایت ها
شما نیز با پیوستن به جمع ما کسب درامد کنید
در صورت داشتن هر گونه سوال با ای دی زیر تماس بگیرید
info_cdonline
ادرس سیستم کلیکی ما
www.cdonline.info/webmasters
من حتی عطر این جور انتظار های پر تعلیق را می شنوم.
تعریفش این میشد که دیگه نیستی...مرجان نیستی ...شباهت غریبی داری به همه ی آدمهای این خیابونها...زندگی زیر پوستت بود اون وقتها میدونستی عشق چیه ترس چیه آدم چیه ...این روزها نه!
گمت کردم مرجان...پیامبری که دیگه به خودش ایمان نداره نمیتونه دنبال حواریون بگرده...
باز بذار برات بگم دوست دارم مرجان من بمونی حتی اگر شده تو خاطرات نمیخوام شاهد تموم شدنت باشم شاهد تموم شدن اون حسی که تو دلم زنده است و بهش میگم رفاقت و تو باورهای تو جاشو گم کرده
تلخ گفتم میون این همه تلخی عمرت
اما این من هنوز منم آینه شاهد منه
برگشتی به برگشتن خبرم کن
نباش زهرا...شاهد تمام شدنم نباش!مرجانت را در ذهنت خراب نکن...
دروووووووووود شما به ضیافت ترانه های من مهمانید تشریف بیارید خوشحال میشم
خدایا ترس گسستن از دیگران را با پیوستن به خودت بردار
به به به بالاخره بازم پیدا کردم بلاگت رو
باور کن خیلی وقت بود دنبالش می گشتم
توی لینکای امیرم نبود که نبود
چطوری خوبی؟چه خبر؟
می بینم که نظریه ها رو بالاخره پاس نمودیم
نظرت چیه بریم دوباره برداریم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی اون هفته تازه فهمیدم علت مثبت دادن استاد برای اون روزم چی بود:
استادیی مثل عبداللهی و ... سکولارن دیگه
برای همین با دین و سیاست رابطه خوبی ندارین
و اون حرف من باعث شد که استاد بگه به به بالاخره نمردیم و یه دانشجوی روشنفکر سر کلاسمون دیدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پس از حالا شاید به مرگ هم فکر کنیم!!!!!!!
خداوکیلی اون ۱۶ کذایی حق من بود...یعنی می شه عبداللهی به مرگ هم فکر کنه؟!!
من هستم باور کنی یا نه
دلم میزنه زیر گریه واسه اون روز بارونی که آغوشت تو خیابون بارونی نزدیک دانشگاه منو تا آخر ترانه جا داد...
زوده واسه تموم کردن
برمی گردی اما نه دیر
مرجان من باش
تو رو به قداست تمام آیس کافی ها و قرار های پاییزی
مرجان من باش
برگرد...
بعد از آخرین کامنت فقط 2پست نوشته بودی،نه 3 تا!
شاید از اول مجنونی را نشاید...
شاید از اول لیلی بی مجنون بود...تنها بود...
شاید هم باید دفن شد در جایی در کوهی...