رفته آدم بشود؟!!
نه؛ بعید است از او.
بی شما رفت هوایی بخورد
بی صدا چوب خدایی بخورد...!!
پ.ن:امروز ۱ ساعت؛ فقط ۱ساعت دیرتر از دانشگاه راه افتادم.انقدر ترافیک سنگین بود که هرچی فحش آب کشیده و آب نکشیده از عنفوان کودکی شنیده بودم به هرکسی که باعث وبانی این ترافیک بود دادم(البته توی دلم.می دونیین که من چقدر مبادی آداب هستم!)و خدارو هم شکر کردم که تو انتخابات رای ندادم به این شورای شهر بی عرضه که یه مسئله ساده ترافیک رو نمی تونن حل کنن(می دونین که اگه من جای اونا بودم خیلی زودتر از اینا مسئله ترافیک حل شده بود!!)توی تاکسی هم سکوت احمقانه واعصاب خورد کنی برقرار بود.از اونا که آدم دلش می خواد درو باز کنه وخودشو پرت کنه بیرون...(البته توی یه ماشین دیگه نه وسط خیابون)خدارو شکر وقتی رسیدم آریا شهر؛ ذرت فروش با کلاسمون به دادم رسید.هرچند انقدر آب لیمو ریخته بود که حس ترحمم نسبت به گربه گوشه خیابان بیش از حد تحریک شد و لیوان ذرت را با قاشق قرمزش گذاشتم جلوش!!توی تاکسی؛ از آریا شهر تا خونه هم ۱مادر و دختر ابله سوار شده بودند که تمام مسیر با صدای بلند از اثرات جانبیه قرص ضدحاملگی(پوزش می طلبم)وتجربیات شیرینشان صحبت می کردند
!! من هم به مقدار متنابهی سرخ وسفید شدم و۲ کوچه نرسیده به خونمون از تاکسی پریدم بیرون...(حالا یکی نیست به من بگه آخه به تو چه ربطی داره...!!!)
جلمه جالبی نوشته بودین اون بالا :) واقعا بعضییا اصلا آدم نمیشن!!!
سلام . من هم رای ندادم ... مقوله شورای شهر تهران این نیست که مثلا مشکل ترافیک تهرون رو حل کنن . بلکه مقوله اینجوریه که سفره ای پهن شده و یه عده قراره برن اونجا نون بخورن و این سفره پره از نون حرام ! ... به ما سر نمیزنی آبجی ؟
چرا داداش...می یایم!
سلام نکنه همون تارا ی خودمون هستی نه؟ اینجا چکار می کنی ؟ blogsky
من تارای خودمم...!
سلام!
هنوز فرصت نکردم تمومش رو بخونم.
به منم سری بزن.lahze_83
سلام عزیزم! چقدر خوشحالم که خوبی!!!
بابا قدر همون تاکسی ها رو بدون! اینجا تاکسی هاش هیچ تنوعی نداره!!!
ببخشید قصد جسارت نداشتم ...اشتباه گرفته بودم .....
داستان ها دارم
ار دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو
بی تو رفتم همی تنها
وصبوری مرا
کوه تحسین می کرد
فکر کنم روز خوش شانسیت بوده ها :)
آره؛ معمولا هر روز همینطوریه...!!!
منم یه مادر و دختر ابله همین چند روز پیش توی تاکسی دیدم!! البته تمام مدت به این فکر می کردم که من ابلهم یا اونا! می دونی بیشتر اوقات به این فکر می کنم که اون دیوونهه دیونس یا منم که دیونه و غیرعادیم.کلن اونایی که ابنرمال می زنن ابنرمالن یا ماها که فکر می کنیم نرمالیم ٬ ابنرمالیم!! راستش هنوز که هنوزِ گیج این چیزام! نمی دونم...////نوشتی فقط ۱ساعت! من صبح فقط ۱۰ دقیقه لازمه دیرتر از خونه بزنم بیرون تا توی ترافیک صدر قفل شم! مشکل ترافیک با توجه به پتانسیل جیب مسئولای کشور ما یه مشکل لاینحل!! رای هم دادیم بابا اما از اونجایی که به قول پورمحمدی حتا (حتا.حتا!!!) یه رای هم از صندوق های تهران اشتباه بیرون نیومده خب طبیعیه که اصولگرایان اول بشن و سهم اصلاح طلبان ۴کرسی بشه! ////
مگه تو به نتیجه انتخابات شک داری رفیق...؟!!!(چیز دیگه ای می تونیم بگیم؟)
من هم می خوام برم همون جا..شاید هم بیام همون جا...
متاسفانه یا شاید هم خوشبختانه در مورد ترافیک وقرص حاملگی تخصص چندانی ندارم... قولم هم سر جاشه ...
نبایدم تخصص داشته باشی بچه جون.ااااااا.....!!
یلدای تو هم مبارک رفیق
شماره تلفن که داشت عمدا نذاشتم که تبلیغ نشه :) ولی اگه خوب بود حتما خبرت می کنم D: پا که هستی؟
پایتم.اساسی رفیق...!
چه توان کرد اگر قسمت ما این بوده است؟ (فقط تو را خدا پاسخ نذار)
می دونی که من به قسمت اصلا اعتقاد ندارم؟!!( دلم می خواد به همه جواب بدم.مشکلیه؟)
Really,what did they say about the effects of anti pregnancy tablets
ُُُTell me.I want to know
سلام...
منو می شناسی...
کامنتتو که خوندم درست منظورتو نفهمیدم اما به هر حال یه چیزایی فهمیدم...
آب ندیدم و حالم از آب دیدگی هم به هم می خورد...
حال خوبه تو تواون تاکسی بودی نه منه بی جنبه...
می خواستی بگی خونتون آریا شهره؟؟؟
..........
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
...........
می خواستی با من حرف بزنی؟ می خواستی تمام قد جلو من بایستی و بگی چقدر اب دیده شده ام؟
میدونی من به اسمت یه جور آلرژی دارم...
ولش کن
بازم بیا
منتظرتم
بای
چی می تونم بگم به نظر شما...؟!!
سلام! باز اون حس درش بود کدوم حس؟ دقیقا نمیدونم ولی حس خوبیه
بازم خدارو شکر که حس خوبیه...!
تارا خانم سلام
اوندفعه که نیومدی دلیلی برای کامنتت بگی.من آپ کردم .خوشحال میشم از حضورت.و هم اینکه جواب قبلی رو هم بگو.
یاحق
سلام
سلام مرجان..بابا تو واقعا امام صادق می رفتی؟؟؟
پس چرا همدیگرو ندیدیم ؟ من ۶۱ ای هستم..تو چی ؟
...یه کم آمار بده ببینم...
جالب بود ..استفاده بردم ...با دمکراسی دیجیتال و یک شعر پساساختار دیجیتال به روزم ...
هر جا که روم روی تو می بینم و فریاد ...
سلام . من برادر امیر پرویز هستم . گفتم شاید شما هم پنج تایی شب یلدا را نوشته باشید . برای همین به وبلاگ شما آمدم . اگر دوست داشتید به وبلاگ من هم سری بزنید . شاد باشید .
شیخک کله پاچه؟ آپ نمی کنی این باغچه؟ این وبلاگ تربچه؟ تربچه ی آلوچه؟ آلوچه ی کلوچه؟ ... همسایه آی همسایه ... بپر روی چارپایه ... (از طرف گلنار مثل گلی بود )
سلام!
هنوز فرصت نکردی آپ کنی. کجایی هیچ خبری ازت نیست. ینه یه آفی نه یه پی امی. اس ام اس ها رو هم که جواب نمیدی.
در هر حال شاد باشی.