نازنینم! در زوال ساده مغزم به دیدنم بیا....نمی توانم مغزم را تمدید کنم. عکس دیدنت که همیشه ادامه دارد٬ به تعداد نفس های گرمت...حتی وقتی از صورت من دور دور است...! رفیقم! مهم نیست اگر بی آبرویی شود...من از راست روی ها بی زارم...مسیر راست بیراهه ایست که مرا به حماقت می کشاند! خیالت راحت٬ همیشه بی آبرو می مانم...که این جهان هیچ آبرویی برای چشمهای همیشه خیسم...لبهای ورچیده ام....و سنگینی سینه ام٬ باقی نگذاشته. بیا با هم بی آبرویی کنیم...خلاف شرع کنیم...بیا با هم ناموس را تکه تکه کنیم!!! عزیز ترینم! گوش کن صدایم را٬ بیا...سیگاری بگردانیم...به سلامتی هم لیوان بچرخانیم...با خیال هم آغوشی ٬ هم خوابگی کنیم... من با صدایت به لحظه آخر می رسم...بیا شیرین ترین طعم را در گناه بپوشانیم...و برهنه شویم* پ.ن۱*: عسل اخوان...منونم عسل جان. پ.ن۲:آخر٬ من بوریاباف را با حریر شعر چه کار....؟!....فقط خواستم بگویم....در ره منزل لیلی همه لی لی کردید٬ شرط اول قدمش را به کجا طی کردید....؟!! مرا بحل کنید.... یا علی مدد..... به جای پ.ن۳!! : دردناک است وقتی ۱ ماه زودتر تولد وبلاگت را به خودت تبریک بگویی و سریع حذفش کنی....درد ناک است وقتی بفهمی روزها و شبها هم از مدارت خارج شده اند!...شاید البته بیشتر مضحک به نظر بیاید! |