امشب را با مزامیر چشمانت سر می کنم و هیچ شرابی مرا مست نخواهد کرد...امشب را با مزامیر چشمانت سر می کنم و هیچ نگاه دیگری عاشقم نخواهد ساخت... امشب را با مزامیر چشمانت سر می کنم و هیچ نغمه ای زیباتر از صدای گرفته ی من نخواهد شد... امشب را با مزامیر چشمانت سر می کنم و تمام دختران اورشلیم به من حسادت خواهند کرد سلیمان من... امشب را با مزامیر چشمانت سر می کنم و غزل غزل هایم را روی دیوار ندبه حک خواهم کرد... در این جمعه های نبودنت که دلتنگیم دو تا شده!با این انگشتری که جا خوش کرده است و آن مهر و جانماز کوچکم... امشب را با مزامیر چشمانت کافر می شوم تا فردا دوباره ایمان بیاورم به تنهاییم... پ.ن۱:می روم خوب نباشم.می روم اشکهایم را در مزایده بگذارم؛خنده هایم را حراج کنم و دیوانه وار برقصم و هر هر بخندم تا نگویند چرا پریشانی...این دل کولی؛این چشمهای کولی؛خیال آرام شدن ندارند... پ.ن۲:من می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمی بیندیشم.* پ.ن۳:برخیز فروغ؛برخیز ری را؛برخیز نازی؛ برخیز آیدا؛برخیز لیلی لیلی لیلی تمامت نام معشوقه های دربدر جهان که از الفت عشق و همبستری و بوسه ها شما را جز خیالی حاصل نشد.برخیز معشوقه سر به گریبان سپرده بن بست نشین که با تکفیر خویش زنده ای مباد گزندی برسد بر دامان دیگران و از ته دل می خندی تا برق دندان های خندانت برق اشکهایت را پنهان کند...اشکهایی که ریخته شد...می شود...تنها به خاطر تهمتهایی که لایقشان نبودی و لایقت کردند! ...ممنونم پروانه عزیزم...دلم را گفتی. پ.ن۴:یکی تا هنوز دیر نشده ۲۹۹ دلار برام جور کنه می خوام برم لاس وگاس! پ.ن ۵ :برای خاتون خونه ما دعا کنید...لطفا! *سید علی صالحی |