شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

هزاره ای که به آن خندیدم...گریستم!

های؛برادر؛کا!

که مسلمان حضرت دوری و چشم انتظار اسبی از جزیره خضرا!...یا کسی از چاه بی حرف جمکران...

آی!...یهود کوره سوز که حالا خاکستر لبنان به باد می دهی!

هی!...که گفتی:«آنک انسان»..ولی صدای آن کودک جلیل گاهی به گوش شهرهای ما می رسد در این قرن رفته تا پشت سر!...

برادر! تو که برکه نشین خیال دوری از آن سوی خاک...سیاه آفتاب نشین و غلام روزگار تلخ...ای سفر کرده تلمود و قانون طور...برادر فتوا و قتل و ماه رمضان...کبوتر نوحم را فرستادم به بعد از گلوله باران قرن؛یک وجب خاک امن؛ شاخه زیتونی شاید...کبوترم را اما...در آسمان تمام جنوب های جنگ! زدند...

هی؛ کاکوی هرکجای این خاک عجیب و خاصه غریب

برایتان همسایگی کرده ام از آغاز ترگلی مادر ناخواسته ام حوا...و امروز پس از آن همه روزگار کبوترانی که بازنگشته اند...«رکوئیم موتسارت*» برایتان خریده ام که مرگ را به یاد آوریم

                                               حالا که زندگی را از هم دزدیده فراموش کرده ایم!          

*رکوئیم مرگ؛آخرین اثر وارزشمند ترین اثر موتسارت است که در آخرین روزهای قبل از مرگ نوشته شد وبعدها رهبران موسیقی دنیا آن را اجرا کردند که از جمله زیباترین اجراها:رهبری برنشتاین است.اگر این اجرا را پیدا کردید درنگ نکنید!


پ.ن۱:این سطور به یاد جشنی که در آستانه سال ۲۰۰۰ مردم بر پاکردند نوشته شد. جالب این بود و هست؛ بشری که دارد این کره کوچک را نابود می کند؛هم نگران پایان جهان است و هم برایش جشن می گیرد!...جهانی که خودش آن را آباد کرده است و حالا هر روز آن را ویران می کند و گویی بر روی نعش شکار عکس یاد گاری می اندازد...ممنونم «هیوا مسیح»

پ.ن۲:برای گذاشتن این پست؛ چندین روز در شک و تردید بودم...هرچند مشورت با دوستان کمی آرامم کرد ...پر واضح است که سو ء تفاهم هایی پیش خواهد آمد.اگر نیازی بود پاسخگو یتان هستم!

پ.ن۳: امروز...من...او...جاده...باران...نشانه...دریا...خدا...خدا....خدا...خدا...خدا...خدا بود و دیگر هیچ!

نظرات 75 + ارسال نظر
... یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ب.ظ

بسم الله
سلام
اگه همه اعتقاده، باید!!! به جای قعر زمین به اوج آسمون برده بشه!
اینم همه اعتقاد منه..
منتظرم
یا علی

علی م دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.offstage.blogfa.com

چه کنم؟انقدر سیاه بود که چیزی جز دردناک به زبونم نیومد.از من نرنج.
شاد باشی

سمانه دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ

چگونه راز بگویم با اینه ها وقتی چراغی نیست...........

[ بدون نام ] دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:31 ب.ظ

چه حسی است در این یک فرسخ نمی دانم

نماز می شکند لا مذهب

نماز که سهل است کمر می شکند

نفسم به شماره می اندازد آن دود اگزوزی که تو را فرسخی از من دور می کند

اشکهایم یکی یکی می بارند. چه پیاز نامردی. به نامردی فرسخی آن سوی تر

نمی شد این مسجد همین اطراف بود؟ فرسخی نزدیک تر؟

تمام وجودم مشتعل می شود. امان از این یک فرسخ

اشک دامانم را به دست بوسه هایی شوخ گرفته است. رهانمی کند حدیث این یک فرسخ که تو رفته ای

سالم برگرد مرا جان

ج م ک ر ا ن!

امین سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.aliomahtab.blogfa.com

امان از چشم انتظاری عوامانه و امان از چاه جمکران که بی محابا عوام فریبی می کند!
هزاره ای که نه خندیدن به آن رواست و نه گریستن!
درد و رنج آدمی که گریه و خنده ندارد!
...
برادر فتوا و قتل و ماه رمضان!!!
این که نوشتید...را نمی پسندم...اشتباه است!
حکمن توضیح برایش دارید!



یا علی مدد(ی)...

برادرم!...مطمئنید نمی پسندید؟!!....و توضیح می خواهید؟!!! بعد از آن همه گفتگو من باب این متن؟!!!

امین چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.aliomahtab.blogfa.com

خواهرم!
نمی پسندم...گفتگوهایمان بماند!
الان نمی پسندم!
اشتباه است!!!

یا علی مدد(ی)...

واقعا برای فتوا و قتل و ماه رمضان توضیح می خواهید؟!!! شاید هرکس دیگری بود برایش توضیح می دادم...می توانید کلمات را به هم ربط بدهید! آیا فتوایی من باب قتل نفس در ماه رمضان...ماه رحمت خدا...به یاد می آورید؟...نه فتوای فقها...فتوای دلتان را می گویم!

پپلینو چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ق.ظ http://papalino.blogfa.com

هی!کودک جلیل...بگو به برادرهایمان که از یاد هم فراموش شده اند سرد...تنهاییم در دنیایی که کبوتر نوح سر میبرند و شاخه ی زیتون میشکنند ساده.تنها خداست که می ماند...تنها.

پپلینو چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ

ما در خدمت هستیم و تا جایی که بتوانیم برنامه ریزی زیبایی برایتان میکنیم.باشد که حالش را ببرید ولی فکر نکنید که مثل ما زندگیتان به گند کشیده میشودها.

Eq چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:33 ب.ظ http://riozo.blogfa.com

فلسطینی اما خانه ندارد.

secret چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.gillet.blogfa.com

چاه سوراخ است ، اما به کجا؟؟؟

مردی که مرده بود چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

مردم فلسطین از ایرانیان بیش از اسراییلی ها متنفرند....... سریع نسبت به تغییر رنگ این جا اقدام کن

چشم!

بانو پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

سلام خانم جان
به آستانه ی درد رسیدیم اما گریه نکردیم حالا میدان دار غصه ایم اما گریه نمیکنیم
خسته ام خسته ای اما توان تسلیم شدن نیست
بیا به دل آخرین خط این نوشته ات بزنیم به دل باران و دریا و رب النوع آبها ...
کمی دلواپسم و کمی از کم بیشتر...
عسل چشمهایت را قرض میدهی به شب نگاهم؟
دلم تنگ شده خانم جان...

دل من نیز بانویم!

ریحانه حقیقی پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:58 ب.ظ

خوب نیستم فقط زنده ام همین...روزهای سخت و سردی است...

بانو شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

سلام
قالب نو مبارک خانم جان
با قالب دلت چه کردی رسول خستگان؟
دیروز و امروز و بارون دیگه دارم تموم میشم زیر این بارون
مغزم نم کشیده
چه ماهه خدا...

زهرا موثق شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ http://zahramovasagh.blogspot.com

اگه می خواهی به نظاره بنشینی هزاره ای را مثلا ، باید بدون هیچ عینکی به نظاره بنشینی...
قالب باحالی شده!تبریک رفیق جان

حقیقت تلخ دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ق.ظ

از دو هزار و پانصد
هزار و چهار صد را کم کن
لاشخوران ادم کفتار ، قاریان شرارت خوان ، قدار بندان دور بیت رهبریت
زاهدان الوده همیشگی ریا ، بازاریان خون به نرخ روز فروش
همیشه خدا !!
همه ارزوی مرگ انسان را انبار کرده اند
دراین دره همیشه تجاوز گشته ، کفتارها ، دلار خوار و رانت خوارند ..
شیطان اراده اهنین ، اسطور فریب و ریاست !
هزار و چهارصد را با هزار وصد قرابتی وحشتناک در میان است
ایت و مفتی و فر و تاج سر ، گند دوهزار و پانصد را نشان دارد
تا رویش بهاردانایی و خرد ، دین همه را به جان هم انداخته
خود افیون گشته و افیون خواری پیشه
افیونی مذهب ترک افیون نتواند ، ایت و مفتی و محتسب و فر و تاج
با غرش دانایی و خرد به گور دو هزار وپانصد ساله روان باد
««حقیقت تلخ »»

چشممان روشن شد دافودیت دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ق.ظ

هوووووووووووووووووووووه قالبت مبارک عسللللللللللللللللللللللللللم بوس

داوود دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:31 ق.ظ

ازاینکه لینکم بالای اسم مرتضا و حاجی است شرمنده ام. منت بگذارید مارا آن ژائین مائین ها به رسم تحمل جای بدین. یا حق

نور چشم مایی شما...چه بالا چه پایین!

Eq سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://riozo.blogfa.com

باورم نمی شد با دایرکتور همچین کاری بشه کرد.وای دارم متوهم می شم.دیگه نمی دونم چه کاری کی شه کردو چه کاری نمیشه .

secret745 سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.gillet.blogfa.com

خوب نمیفهمند دیگر!

مبارکه.

~سحر~ چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام مرجان جان!
در چی نباید درنگ کنیم؟؟!!
تغییر دکوراسیونت مبارک!!!!

DDT جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:23 ق.ظ http://www.gillet.blogfa.com

منظورت که فقط جشن نیس ها؟
احتمالا خودکشی های دست جمعی هم هس...

[ بدون نام ] شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ق.ظ

سپیدی نانوشته ها را می خوانی.. سکوت نا گفته ها را می شنوی.. باور کنم آرزویت را؟! آمدنی نبود که دیر آمدنی!!
بودی! در کشش ثانیه هایم.. در امتداد نگاه هایم.. در تمامی آرزوهایم..
هنوز منتظرم..
یا علی

بدون اسم؟ای خدااااااااااااااااااااا...

بانو شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

میخوام بگم سلام
میخوام بگم دلم
میخوام بگم بیا
میخوام بگم گرفته
خانم جان دلم ...
اندازه ی این ابرا گرفته...
میخوام باهات حرف بزنم
کی پیدام میکنی از بین هزاره های دلتنگی؟

بذار منم بگم...دریا شاهد شروع قصه بود...بازم بگم؟...دل منم...کجایی بانوی من...

... یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ب.ظ

بسم الله
سلام
قالب نو زیباست.. خصوصآ اینجا!
اسم؟!!!
یا علی

ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم...!

بابک رشیدی یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ب.ظ http://webnegasht.blogfa.com

سلام
حرف خاصی ندارم ! فقط می خواستم نظر بدم .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب نظر دادم دیگه !

بابک رشیدی یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ب.ظ http://webnegasht.blogfa.com

مطالبتون قابل تامله .
امیدوارم تو کارتون موفق باشید .
یا علی

مردی که مرده بود چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:32 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

به روزم...........

DDT چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.gillet.blogfa.com

نمیدونم کی باید مواظبت باشه
آهای ! یکی مواظب مرجان باشه...

خوب،بیا،زود زود بیا

... چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ب.ظ

بسم الله
سلام
خوبید؟
امشب هم فراموش نشویم!
یا علی

هیچ وقت فراموش نمی شوید...یاعلی!

DDT پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.gillet.blogfa.com

مرجان یه لحظه که وای نمی ایستی

آپ کن،‌ بسته دیگه کم کتاب بخون

بانو دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:18 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

ای بابا خانم جان
شما دیگه چرا آپ نمیکنی؟
زود باش منتظرم
من هم خدای نکرده آپ کردم خیلی بیکار شدی بیا سر بزن!
خانم جان حال دلواپسی هات چطوره ؟
نمیگم از دل تنگم که مجبور نباشی واسه دل ما هم دلواپس باشی ...

شاید دیگر هیچ... دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ب.ظ http://khodkoshidarmeh.blogsky.com

سلام!
شاید بزرگترین دروغ تاریخ...!
میخوام نظر شما زو در مورد دستنوسته ی قربانی در وبلاگمون بدونم!

حقیقت تلخ سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 ب.ظ

به پیش برای بر کندن این استبداد دین و مذهب در ایران .
تقدیم به همه آزادگان در بند ....« حقیقت تلخ » .............
یار و یاران در بند ، پشت دیوار بلند
دخمه نمور و تاریک ، پای کوه سرفراز الوند
سوسک و موش و پشه ومور از همه جا
در آسودگی و آرامش ، می خرامند و نژند
دردل کوه دگر ، جلوه هم در گوشه دنج
وه چه گند زبانها در دست و دل ، شلاق جفنگ
می بارد بر سر امیر و علی و سعید...... آزاده ، چو سنگ
تو چه خواهی الدنگ ، اندیشه ای فراخ و انسان قشنگ ؟
جلوه تو چه حقی داری و می خواهی ؟
در نظام عدل مردانه چنین سر پا ایستاده ، چو سنگ
جایگاهت بشناس رو ، در گوشه این دخمه تنگ
یا که باید رفتن پشت پرده با صدای کلفت و بی اهنگ
در باز کنی جلاد است ، شاید تو را بکشاند به جفنگ
گر چه جلوه ها بشکند و پاره شود
امیر و علی و سعید .......................، به نجوا افتد
می سراید و می خواند شعر من همیشه این اهنگ
هر که درد آزادگی اندیشه ، داشت در سر اونگ
ششصد هزار بار و سال نشانم داده است
این نغمه ، نشکست ، نشکند و نمیرد هر گز
هرگز این ایستادگی با شور و شوق و اهنگ
که این دیوار بلند و دخمه نمور و جلاد خدنگ
همیشه دیده و داشته ، آزاده گان ، اندیشه پرواز بلند

امین چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 ب.ظ

مرجان!
این ... کیه؟

ارام شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ق.ظ http://atashearam.blogfa.com

بسم الله
و او صلی الله علیه و اله و سلم ، امروز چنان خورشید را برهنه ساخت که تا انتهای تاریخ جایی برای شک نماند و هر انکه پیام به او برسد و سربپیچد طینت پلید خود را فریاد زده :
" ... به هوش باشید که من ، انچه لازم بود گفتم . به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم . توضیح دادم که این امر ، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی """"""" او """""" به شما ابلاغ نمودم . به هوش باشید که عنوان " امیرالمومنین " بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام فرمانروایی بر مسلمانان ، پس از من ، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست ..." ...در این هنگام ، بازوی علی علیه السلام را بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد تا انجا که پاهای وی ، محاذی زانوان پیامبر صلی الله علیه و اله میرسید .......
و در غدیر به هنگام عریانی خورشید و برهنگی ماه ، در تاریک خانه ی دل های منافقان طفلی مشئوم متولد شد .. طفلی بی سر ، با چشمانی سرخ و دهانی خون الود .....امروز ان طفل ، بالغه مردیست که خود را مهیای نبرد اخر می کند .. نبرد جهانی ننگ و نور !
عیدتان مبارک!

زم بور دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

لینکمان را دیدیم خوشحال شدیم..
+این کامنت دانی بلاگ اسکای در به در کرده ما را...

... چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ق.ظ

بسم الله
سلام
اما چرا آهنگ شعرهایت تیره و رنگشان تلخ است؟
یا علی

کامیاب تنها چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:37 ق.ظ http://kamyabtanha2.mihanblog.com/

[گل]به نام یگانه کاتب کتیبه عشق...[گل]

سلام زیبا بود
این صدای آشنا ازآن کیست؟


این صدای گریه پنهان کیست؟
لحظه ای تنهایی و غربت نرفت
امشب این درد گران مهمان کیست ؟
نور شمعی خفته بر دیوار ما
گردش پروانه ها درمان کیست؟
گریه ها هم صحبت شبهای من
این ترنم از لب خندان کیست؟
گرمی دستی همیشه با من است
من ندانستم که از دستان کیست؟
قطره اشکی نشان عشق پاک
پاکی این قطره از چشمان کیست؟

سمانه چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ق.ظ

گفتن ناگفتنی ها مشکل است... نیست این کار زبان کار دل است ای خدا ما را تو بنما ان مقام که در ان بی هرف می روید کلام..........

حقیقت تلخ پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ق.ظ

صدر جاهلیت زیر پرتو ماه است
صدر از روشنی و افتاب بیزار است
ان زمان ، افتابه ، لوله هنگ ، بود است
که از ان هنگ به این حقه شده است
هنگ شیخ شاهی است و ننگ انسانی
چه کند لوله هنگ ، بهانه شده است
افتابی در میانش نیست
هر چه اسمش به این بهانه شده است
رو به فکر نجات ایمان باش
لوله هنگ ، افتابه ، گردن اویز فقیر و نداره این زمانه شده است
گر نداری زری و زوری و امکانی
سنگساری ، چهار شاهد و دخل و دخول را ، خانه شده است
دک و پوزت کند ز خون رنگین
دسته لوله هنگ ، قانون شرع زمانه شده است
زهد و ریا همیشه همسان است ، به عمق گر نگری
صد هزاران و راس این مکتب
گنهش کرده ، کی به چاله گشته و مچاله شده است

~سحر~ شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

کجایییییییییییییییییییییییییییییی؟ مگه نمی بینی من اعصاب ندارم!!؟!؟!؟؟!!؟

ارام شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:33 ب.ظ http://atashearam.blogfa.com

بسم الله
سلام . داشتم متن اخرین چتمون رو میخوندم کللللللللللللللللی خندیدم .. کجایی ؟ .. اها راستی این حقیقت تلخ کیه ؟ واسه منم همینا رو کپی پیست کرده بود ..بذا ببینم دیگه کاریت ندارم ؟ ؟؟؟ ... نه !‌ندارم ..
بااااااااااااای

من که هستم...تو نیستی! هوای این همشیرتو داشته باش...خیلی کارش درسته(ادبیات بچه های کانون تاثیر گذاشته.شما ببخش!) از هویت حقیقت تلخ هم بی اطلاعم....اما حرفتو قبول دارم! من نیستم...

زم بور دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

تصمیم گرفته ایم فقط از ـ ها برایتان بنویسم...

+دلیل آن روشن است.

زم بور دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

-------------

... چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:30 ق.ظ http://qabas

بسم الله
سلام
اراده کن باشم.. اراده کن هستم..
یا علی

حقیقت تلخ چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:44 ق.ظ

چرا می خواهید از هویت حقیقت تلخ سر در اورید ...
مهم نیست من کی هستم ...
نه می خواهم نماینده شما باشم و نه مقام و جاهی می خواهم و نه به معروف شدن مبتلایم ...
و نه می خواهم در سازمان خاصی با شما همکاری کنم ..
کپی و پیست هم سعی می کنم انجام ندهم ، و بیشتر موارد هم شعر ها و نوشته هایم را تغییرو تکمیل می کنم ، به هیچ خدایی و مذهبی پایبند نیستم و مزدوری و جیر خواری و ادم فروشی و بازاری و دلالی و قاچاق و اقازاده بازی و قول دادن پول نفت سر سفره فقرا و عمل نکردن و بسیج و اخوند و پاسدار واخوند صیغه خوان و مال خر و بساز بفروش و ... هم نیستم و نخواهم بود ...
هر چی که هستم در اشعار و نوشته هایم پیداست ...و یک شعر ..
برو ای مزدور برو
برو ای فرومایه ، مزد بگیر
برو ای مزدور چاله دهان ، گند زبان
هیکلت همیشه پرورده ، ریای زاهدان
لم بده به حجره تاجریت
برای تو همه جا امن و امان
خاک دنیا ز تو تب کرده ، برو
بی شرف ، گند فکر ، پست زبان
بر در بارگه نوشیروان
یاکه در بیت رهبری علی پالان ..
بر در سر کاخ همان ، نیاوران
بزن ان زنگوله نوشیروان
عدل نوشیروان تورا چه سان
این همان زنگوله دروازه دریوزه عدل علی است ، این رابدان ..
برو ای هپل هپو مه چسان
گند خود به درگه عدل علی نوشیراوان ، همی رسان
ساخته ای هزار هزار گرسنه بی خانمان
لات و لمپن شده اند ، اقازاده ی این خاندان
مفت خور ، مفتخری به ساخته ات چو پهلوان
منم از بارگه زیر پل بی خانمان
زاده فقرم و پرورده دامان شرف ، این را بدان
خود فروشی هر گز
نفروشم شرفم به لقمه نان



من یادم نمی یاد دنبال هویت کسی بوده باشم!

! پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:05 ب.ظ

خدا هم نبود!

! پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:06 ب.ظ

دوستان تان عجیب نور بالا می زنند!
هواستان که هست؟!

! پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:07 ب.ظ

هواس را با ه جیمی بخوانید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد