حالا که در آغوشت پناه گرفته ام
کاش وضعیتمان
همیشه قرمز بماند....!
پ.ن ۱:کوتاه بود....می دانم....در این روزهایی که هی نگفتنم می آید....و به طرفه العینی خشمگین می شوم...بضاعتم اندک است در برابر صبوری حیرت آورت....همین واژگان است!....تمام بضاعتم!....من را به سادگیم ببخش مرد بارانیم!...
پ.ن۲:دل نوشته بود...دل؛دل است دیگر...چه فرق می کند؟!!!
پ.ن۳:...حذف شد...به همین راحتی...چون «شما»خواسته بودید!!!!...حالم از تمام کسانی که مرا سانسور شده می خواهند بهم می خورد...!
سلام خانوم گل!
خیلی وبلاگ خوشگلی داری اگه دوست داشتی به منم سر بزن
خوشحال میشم
اگه خواستی بگو تا لینکت کنم
تحت تاثیر قرار گرفتم...
کاش آدرستون در خاطرم بمونه برای خواندن آرشیو نوشته هاتون...
و اینکه تناقض عجیبی هم در مورد قطعنامه ! با فضای کلی وبلاگتون دیدم !
...در هر حال و همه حال :
شاد باشید.
ممنون که درک کردی واژگان غریب گونگی و دل را زندگی کردی
و میگذرد این بارانی گونگیت را ! امید وارم
سلام خانم جان
مرد بارانها اگر حوصله ی بی تابیها و سکوتهای تو رو نداشته باشه که دیگه میشه مرد بیابونها !
مثل همیشه نثرت رو دوست دارم از سر دل همون دل دیگه چه فرقی میکنه ؟
کاش بیشتر می گفتی .دقیقا نفهمیدم
من واقعا نمی دونم چی بگم از نوشتت میشه خیلی سو برداشت کرد ههههه....
راستی پس عکسهای مصلا کو خودت گفتی واسه پست بعدیم میزارم ؟؟؟مرجان اعتراف کن خیلی بهتره.........
من با شما یه کاری دارم....
۱۳۹..
چه قدر من این شعر رو دوست دارم
شما پست های کوتاهتونم مثل اون بلند تر ها مفهوم و عمق خودشو میرسونه...
در ضمن گوشی اون بنده خدا رو هم پس بده
حالا یه اشتباهی کرد تو رو در بایستی گوشی شو داد به شما...
چتر باز...
خیلی گلی
ارادت...
شما لطف داری آقا رضا...البته شعر نبود!طرح بود....ولی ما جسارت نمی کنیم.هرچی شما بفرمایید...
نوشته هایت قشنگ است. ولی فکر کنم از شخصیتت خوشم نمی آید. از نوشته هایی که در آنها میشد خود خودت را پیدا کرد فهمیدم. حتی تا کامنت هایت در وبلاگهای دیگران رفتم برای فهمیدنت. (خدا را صد هزار بار شکر که همسر داری و شک نمی کنی به آمدن و نظر دادن و...)
اگه نداشتمم شک نمی کردم....هرکسی یه نظری داره مطمئنا!
SECRET (ص) میفرماید:
((کسانی را که تو را سانسور شده میخواهند را از زندگیت سانسور کن))
خوب نفهمیدم چی ناراحتت کرده ، ولی همه ی ناراحتی ها با از بین بردن یه چیزی از بین میرن ،پیداش کن و از بینش ببر.
بوی زرد گلابی آمد . . . . .
روزی روزگاری خواهم گفت....
سلام! وبلاگ قشنگی داری! موفق باشید!
اگه قرار باشه کنترل شده رفتار کنیم...اگه نیمه ی پنهانی نداشته باشیم که غیر قابل پیش بینی باشه...اگه تعریف شده واکنش نشون بدیم...در حقیقت چیزی نیستیم جز یه کالای کارخونه ای! من تو رو خوندم.ایمان داشتم یه وبلاگ پیدا کردم که صاحبش قادره تو چشم آدم زل بزنه و چیزایی رو بگه که انتظارشو نداری.مثل یه اتفاق.
هنوزم ایمان دارم...
دروغ می گفتم!
.
.
.
یا علی مدد(ی)...
زیبا بود
سلام
فکر می کردم
صبور بودن یه صفت جدا نا پذیر از آدم های
همیشه امیدواره
اما....
دلنوشته هایم راز دل پریشانم را رسوا میکنند
کوتاه اما کامل!
وای اامان از سانسور!
سلام
جالب می نوسید
موفق و موید باشید
یا حق
امید که وضعیتتان همیشه قرمز بماند ! خوشحالم که جسارت سانسور نکردن خودتو داری ... موفق باشی رفیق. هر کسی رو همونطور که هست باید خواست ، بدون سانسور.
وا... چی بگم
ظاهرا نوشته شما خیلی خصوصی و شخصیه
ولی وضعیت قرمز ظاهرا تعابیر مختلفی دارد. در خانه ما که یعنی فاجعه
منظورم آژیر قرمز و پناهگاه بود...یادتان است؟
ببخشید شما همون مرجانی هستید که گاهی به کافه زن می اومد؟ اگه اون هستید بدونید شدیدن دلتنگتونه کافه. یه سری بزنید تا وا شه دل فنجونای لب پریده ی ما.
همون مرجانم.خوشحالم که دوباره اومدی!
سلام
۱) هادی: این اولین کامنت مشترکی است که در فضای وب می گذاریم.
۲) هم سفر: نمی دانم چه بگویم.
۳) هادی: بگو دیگه!
۴) هم سفر: خیلی دیونه ای!
۵) هادی: بابا مردم دارن می خوانن! ضمنا یک چیزی بگو که شیخ بی چراغ استفاده کنه. دعواهای ما که به مردم ربط نداره! مثلا بگو خانم گل داوودی ما هم مشتاق دیداریم!
۶) هم سفر: ما هم مشتاق دیدن شما هستیم.
۷) هادی: ایول! از اول می گفتی!
۸) هم سفر: دیگه می خوایم بریم بیرون دیگه. دیره. بیا بریم.
۹) هادی: چشم! هر چی شما بگی.
۱۰) هم سفر: ای زن ذلیل!
۱۱) هادی: محبت و عشق به هم سر و هم سفره نه زن ذلیلی!
۱۲) هم سفر: ننویس اینو. زشته.
...
سلااااااااااااااااااااااااااام...بابا دم شماها گرم.بسی مشعوف شدیم از این همه تفاهم!ما که هنوز بعد از ۳ سال یه جمله مشترک ننوشتیم!چه برسه یه کامنت به این بزرگی...!!!(البته بین خودمون بمونه.می خوایم یه وبلاگ مشترک بسازیم!)...ما همچنان مشتاق زیارتتان هستیم.البته بعد از اینکه آقا هادی آن شام کذایی را به ما دادند! ما که زورمان به ایشان نرسید....هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم هم سفر دوست داشتنی!(راستی خودمونیما شما ها چقدر بیرون می رین!دارین رکورد می زنین!)
هدایت میگه:
آدم یا حرف دارد یا ندارد. وقتی حرف دارد باید مهمترین شکلی را که با حرفش جور است انتخاب کند
راستی......اهممممممم
به وبلاگ من بیا و هر چند تا پیام خواستی پشت هم بذار.....
SECRET (ص) را دوست دارم.
خوب خدا را شکر با توضیح شما از خاطر ما رفع تشویش شد.
پس وضعیت قرمز .... خدا را شکر
در مورد همسفر گرامیمان(به نقل از هادی و همسفرش) باید بگویم ایشان این روزها شدید مشغول مطالعه و کلاس و کار می باشند و انصافا وقت کمی دارند. شما هم ایشان را برای موفقیت در امور دعا کنید
حتما پیام شما ابلاغ خواهد شد.
در ضمن در این مراسم شام آقا هادی ما را هم دعوت کنید
ما برای ایشان دعا خواهیم کرد!
شهبازی
به روزم با
نبرد@ 33 @
موحد چند روزی به ملکوت اعلاء پیوست ...
نظر بدهید در مورد موضوعات جنبش های مقاومت
و نقد رمان « شطرنج با ماشین قیامت » رضا امیرخانی
مطالب وبلاگ تون خوب بود ، استفاده کردیم
به بر و بچه های اصفهان هم سری بزنید
یاعلی
راستی چرا رنگ این مطلبتون با بقیه فرق داشت؟
چه رنگی بود؟!!!
۱۳۹..
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
------------------------------------
اینم در مورد پ.ن ۳ راستی جواب کانتت رو هم دادم برو تو قلم بخونش...
ارادت..
سلام با مطلبی تحت عنوان
کرامت انسان در یک جامعه ریاکار
به روزم
وبلاگ من خل شده ...۱۴ مرداد آپ کردم ولی مثل اینکه کمتر کسی تونسته پست جدیدو ببینه لطفا به آخر آدرس وبلاگ بنده یه علامت سئوال اضافه کنید ...
یک
دو
سه
.........
هزار و شش..............عقده گشایی می کنم
سلام کاش مجبور نبودیم اینقدر خودمان را سانسور کنیم. به روز هم شده ام.
چقدر این عکس کنار وبتون قشنگه!
این همه راه اومدم همینو بگم!!!
یا علی مدد(ی)...
خوشحالم که اومدین!
روایت یک استاندار از سفرهای استانی دولت؛/وزیر به دلیل کمبود جا روی مبل خوابید
سلاااااااااااااااااام به جای همه اون سلامهایی که مفقود بودم و خدمتتون عارض نشدم یک سلام دیگه . ای بابا مرجان عزیز به قول شاعر
عمری گذشت و ساخته ام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم
صحبت شام و این حرفها باشه ما نباشیم دکتر لازم میشم گفته باشم بعد نگی نگفتی بچه مردم از دست میره جواب مامانم با خودت خلاصه اینکه منم شمام
زیادم به این عشقولانه بازی بحر و همسفرش فکر کنی اوضاع باز سبز میشه ها بیخیال باباااااااا
مشتاق دیدار شماییم
خدانگهدار
به به به!منور فرمودین خانم!...خدارو شکر روی امتحانا رو سفید کردین دیگه؟!!...ما دورا دور جویای احوال بودیم!
آقا وقتی انقدر همه مشتاق دیدار همدیگه هستن یه قراری بذاریم همه مستفیض بشیم دیگه!والله ما زیاد با این دهکوره دیجیتالی حال نمی کنیم!...در مورد شام هم:...خانم مگه می شه ما تنهایی بریم!جون سمیه تو نیای من پامو تو رستوران نمی ذارم(هنوز دعوت نشده برنامه هم ریختیم!)...ولی از شوخی گذشته ردیف کنین یه روز بریم بیرون!
۲-سرکار خانم مرجان: این نمونه ها همه نشان از یک آفت فرهنگی اجتماعی به نام ریاکاری می باشد . زیرا به نقل از برادرم سرباز در بسیاری مواقع چنین پلاکاردهایی حرفی بیش نیستند. ولی خوب متاسفانه بحث تقسیم بندی شهروندان با عنوان در جه یک و درجه دو در ارائه خدمات اجتماعی واقعیت تلخی است که در جامعه ما وجود دارد.
این الان قرمز عشق بود یا قرمز جنگ؟ :) ایشالله که همیشه شاد باشی و سرخ از عشق و مهربونی
جنگ و عشق...!
سلام
عیدتان مبارک
سانسور برای دلنوشت آفت بزرگیه...
تاکیید می شود فقط برای دلنوشت وگرنه سانسور شخصا مشکلی نداره...
اپ نمیکنی
سلام به روزم با اصلاح طلب ! یا دوم خردادی مسئله این است؟!
http://www.nasle-bidar.blogfa.com/post-18.aspx
با تشکر[گل]
من نمی دونم چی کار باس کنم عزیزکم. تو بگو من می کنم واست.
اونم تو این بی زنی...روزگار غریبیست نازنین!
سلام
ممنون که به من سرزدین....
همیشه با کسانی که تو را سانسور شده میخواهند مبارزه کن اما مراقب باش که خودت دستی دستی فطرت بینای خودت را سانسور نکنی....
...................................
برای مطلب زیر نظر بگذارید و راهنمایی ام کنید...
آستان قدس رضوی به تعداد ایمیل هایی که مردم برای امام رضا(ع) میفرستن!!!!! ، افتخار میکنه ....
...حالا دیگه دارم یواش یواش به شدّت وخامت اوضاع عوامی عوام النّاس ایمان میارم...
اما تولیت آستان قدس رضوی هم جزو عوام النّاس به حساب میاد؟ ....
البته شایدم بیاد چون کالاهای طرف قرارداد با صهیونیست های اسرائیلی علناً در فروشگاههای رضوی داخل حرم داره به فروش میرسه!؟!؟؟!
همه ی عمر دیر رسیدیم ...
خدا رو شکر که این همه دیر رسیدم...!