«اینه که فاصله ها رو نمی شه با گریه پرکرد...»
بله.البته!حق با شماست!هیچ فاصله ای با گریه که هیچ؛ با هیچی پر نمی شود.جای خالی تو هم.شعر که هیچ.هیچ...اصلا هیچ.بله جناب قمیشی شما که شاهدید بر «دگر حکایت ما»!ما احمق نیستیم به خدا!یا لااقل خودمان دچار این توهمیم.کافی نیست؟چرا توهم کافی است.اصلا فقط توهم است که کافی است...«دوقلو نداری تو؟»...بله.البته!این هم سوال چرتی بود.امان از ما وقت دری وری گفتن!امان از ما.از ما.از خود ما!ببین تو فکر کن من بگویم:«اسطوره ها با باد رفته اند»!فصل هم اصلا فصل رو به زوال.شما گمان کرده اید ما به انتظار فصل و باد نشسته ایم که بیاید یا نیاید؟یا چه می دانم...نیاید یا نیاید؟نه آقا! ما غلبه کردیم.بر هرچه فصل!هر چه قاعده!هرچه بی قاعدگی!این هم تیتر خوبی بود؛اگر بود:
«به برادر که نمی شود خیانت کرد...»
پ.ن۲:برای روشن شدن تو می گم...امشب گفتی چی می خوای بگی مرجان؟بگو گلم...کاش می فهمیدی همه اون دری وری هایی که برات اس ام اس کردم هیچ کدوم از حرفایی نبود که داره خفه ام می کنه...!دلم گرفته ای دوست؛ هوای گریه با من....!!!
پ.ن۳:در طول مدت نوشتن این متن صورتم از اشک خیس بود...من...همین من ساده...باور کن!
سلام ! وبلاگ بسیار خوب و جالبی داری ! اگر نسبت به تبادل لینک با من تمایل داری می تونی بهم خبر بدی تا این کار رو هر چه زودتر انجام بدیم !
لینکت چرا حذف شده؟؟؟
من هم این روز هام اینطوری می گذرند
پس نمی تونی بگی جنس روز هات از سکوته
کمی هم هوای دور و اطرافت رو داشته باش .
دوستانت یه چشم دیگه ازت می خوان
ای ادمهایی که بر ساحل .........
من هم این روز ها بی خودی گریه می کنم .
انگار چیزی راه گلویم را بسته مرجان عزیز
قضیه هانیه نه؟
مگر به غیر از برادر هم میشود خیانت کرد......
دلتنگی هایت را باد با خود ترانه ای میخواند......
ای لعنت بر بلاگ اسکای....دلم میخواد اینتر بزنم....بعد دوباره بنویسم.....من ۴ سال پیش از دست همین کارهای پرشین بلاگ بود....که شب شکن رو بستم....پا شدم اومدم بلاگ اسکای.....خودم رو زنده به گور کردم
میدونم دلت تنگه.....ولی تو نمیدونی که از این تنگ تر هم ممکنه.....و امیدوارم که نفهمی
ای لعنت به این بلاگ اسکای.....این نتیجه ی اعتماد کردنه...
میدونم که این اس ام اس ها هیچ کدوم از اون حرفایی نبوده که داره خفت میکنه.......اما این رو نمیدونی که همین اس ام اس ها یه روز میشه حسرت.....بعد میترسی سیم کارتت رو بذاری تو یه گوشی دیگه که نکنه سنت ایتمز ام پاک بشه....هر چند که میدونی نمیشه.....اما جرات نداری....همین تو ی ساده و امیدوارم که نفهمی.......تو ...همین توی ساده
ای لعنت به این بلاگ اسکای.....از کلمه ی پ ل ا س ت ی ک هم استفاده نکن...رباطه نمیفهمه.....ف ی ل ت ر ....میشی
نه ف ی ل ت ر نمیشی...علامت گذاری میشی....۵۰ امتیاز منفی داره
از فاصله هم میخوام بگم:
فاصله یه حرف سادس بین بودن و نبودن......این خواننده ی کچل این چند وقت خوب با احساس ترانه سرای محبوب ما (یغما) جفت و جور شده.....نقاب دو رو نوشته براش.....گوش کردی؟؟....لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد....تو سرابا تو غبارا دنبال خودت نگرد.....باورش کن من تازه رو خود خود توئه
........اون که تن میده به هر نقابی که مده توئه
و باز هم لعنت به بلاگ اسکای......راستی تو نمیدونی این رباط ها خودشون فکر کردن بلدند....یا کسی یادشون میده؟؟
می دونی سهند؛اساسی با این دیوونه بازیات حال می کنم...نمی دونم چرا دیشب هرچی سعی کردم برات نظر بذارم نمی شد.خاک بر سر این ...ای.دی.اس.ال....کنن که هر روز یه بازی در میاره...
این سیم کارت رو خوب اومدی.برام شده کابوس...کابوس...حتا بدتر از اون خون آشام هایی که یک زمانی تو خواب می دیدم!!! من...همین من ساده...باور می کنی؟!!!
در ضمن نقاب ۲ رو هم گوش نکردم.اصلا نمی دونستم کاست جدید داده بیرون...خواننده کچل هم خودتی!
پ.ن:عزیز دل برادر اون چیزی که حالتو داره می گیره ربات هست نه رباط!رباط شهرستانکی از توابع همین تهران خراب شده خودمان است...
سلام من هتوز فکر نکردم میشه به برادر خیانت کرد یا نه !ولی بعضیها معتقدند اگر رای ندی در این برهه حساس از زمان . اون وقت خیانت کردی !شناسنامه داری ؟
یه چیزایی دارم...!!!!
سلام
۱. پیوندهای روزانه من فقط جهت اطلاعه...نه موضع گیری خاصی...تصمیم محمود به جای تصمیم کبری رو هم میدیدین
...بنابراین ربطی به مشکلات کشور نداره
۲. یه مورد حمایت من از دولت را در بلاگ پیدا کنید!!!من شخصا چون شاگرد دکتر بودم و اخلاقش روحیاتش و نیتش دستمه دوستش دارم ولی حالم از بعضی اطرافیانش بهم میخوره
۳. امیدوارم جوانب رعایت شده باشه
۴. راستی هرچقدر که از دکتر خوشم میاد از خاتمی...(جوانبو رعایت کردم که ننوشتم!!۳ نقطه گذوشتم!!!)
با بند ۳ موافقم! ... وممنونم از اینکه جوانب را رعایت کردید...
"" گیرم که می کشید
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید ؟ ""
در پیروزی ما شریک شوید
راستی اینم لینکش
غیر فیلتر
http://www.parsiblog.com/Link.aspx?LID=13362
چرا غمگینی دوستم؟ :( نبینم غمگین باشی
سلام چرا؟
اشکاتو با کلمات پاک کن.بیا اینجا مرجان. اینجا هم می نویسم
ببین چه تشابهی با نوشته تو دارد!
http://www.ffaridaa.blogfa.com/
سلام!
عاشق برای گریستن بهانه میخواهد!
عاشق برای جان باختن بهانه نمیخواهد!
(نقل به مضمون از «آتش بدون دود» اثر نادر ابراهیمی)
حق است حضرت عشق؛ عشق است حضرت حق!
ْْدر کوی نیک نامان ما را گذر ندادند/گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را. طرف ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمیکند کلمات انتظار می کشند.من با تو تنها نیستم هیچکس با هیچکس تنها نیست .شب از ستاره ها تنهاتر است طرف ما شب نیست.چخماخها کنار فتیله بی طاقتند.خشم کوجه در مشت توست.بر لبان تو شعر روشن صیقل می خورد.من تو را دوست می دارم و شب از ظلمت خود وحشت می کند .(سلام مرجان)
به نظرتون نیازی هست گفته بشه؟!!!...تمام این متن برای این آقا نوشته شده بود...!
خاطرت را می ستایم...شان نزولی ست...بر آیه آیه گریه هایم...!
خب دوست عزیز! از خوندن وبلاگتون خیلی خیلی محضوض شدم. مخصوصا از این که تحصن همدانشکده ای هات رو «جنغولک بازی» خوندی. به خاطر همین جنغولک بازی ها الان همکلاسی هات دو ترم دو ترم تعلیق خوردن و خیلی هاشون ممکنه اخراج بشن. ولی خب عیب نداره سر خم می سلامت شکند اگر سبویی. شما راحت باشین. دنیا رو هم آب ببره مهم نیست.
ببین دوست عزیز!...هرکس عقیده ای دارد.من هم خیلی از مشکلات و کمبود های دانشکده مان را می بینم و مطمئن باش که اطلاعات من نسبت به وضعیت همدانشکده ای هایم بیشتر از شماست!...اما در شرایط فعلی و با وجود این حکومت فاشیستی که گاهی بهای حرف زدنت تعلیق جانت می شود! سکوت را بهترین روش می دانم...شما می توانید اسم این رویه من را هرچیزی بگذارید!ترس؛محافظه کاری یا هر واژه ی دیگری...اما من زمانی حرف می زنم که حرفهایم دستخوش احساساتم قرار نگرفته باشدو شنیده شود!!!...نه امروز؛ در جایگاه یک دانشجو؛ که موقعیتش متاسفانه به مویی بند است...من خودم را قربانی چیزی که می دانم زمان آن را تصحیح خواهد کرد نمی کنم!در جریان مسئله آغاجری: اگر به جای او دانشجویی از هم صنفان ما بود برخورد حکومت و نظام را با او چگونه ارزیابی می کنید؟!!!...شک نکنید که خونش را مباح می کردند...و من می دانم که با ماندنم می توانم مثمر ثمرتر باشم تا تعلیق و اخراجم!...و صراحتا می گویم که تحصن بی فایده آنها را سوپاپ اطمینانی بیش نمی دانم...!این تحصن ها نهایتش یک کودتاست(اگر بخواهیم خیلی آرمان گرایانه نگاه کنیم) و نه حتی یک انقلاب فرهنگی! کمی واقع بین باشید دوست عزیز..من برای یک انقلاب برنامه ریزی شده و هدف دار جانم را هم می دهم...اما ترجیح می دهم از کنار یک کودتا به آرامی بگذرم!...در کشورهای اروپایی و آمریکایی تو زمانی می توانی از سیاست سخن به میان آوری که دانشجوی علوم سیاسی باشی ولاغیر!...وقتی در تحصن دوستانم به کثرت دانشجویانی را می بینم که حتی نمی دانند «فتحی»...رئیس حراست دانشکده چه سمتی دارد و با این وجود با جهل تمام فریاد می زنند و خواهان استعفای او هستند...با جرئت تمام این ملعبه ها را«جنغولک بازی» می نامم!
http://rajanews.com/News/?11724
اینم لینک عکساش فعلاْ اینا رو ببینین تا فیلمشو براتون بفرستم
آخه دختر .واسه چی قمیشی گوش می دی آخه؟ همینه که حالتو این مدلی می کنه!
جونم عوضش بشین عباس قادری چیزی گوش کن بت قول می دم چنان شارژت می کنه که خودم مجبور می شم از تو پریز درت بیارمD:
در ضمن اونقدرهام تنبل نیستم بابا. تو "درخت نشین" همچین بگی نگی می نویسم.
به! زهرا جون تا وقتی جوادی یساری هست چرا عباس قادری...؟!!! دی:)
دوست عزیز!۱. گفته اید: «مطمئن باش که اطلاعات من نسبت به وضعیت همدانشکده ای هایم بیشتر از شماست!...» شما چطور از میزان اطلاعات من خبر داشتید که این مقایسه را انجام دادید؟
۲. گفته اید: «من خودم را قربانی چیزی که می دانم زمان آن را تصحیح خواهد کرد نمی کنم!» شما درباره ی زمان دچار سوتفاهمید. زمان چیزی را حل نمی کند. آزادی که در کشورهای پیشرفته هست حاصل سالها مبارزه ی مردان و زنان شجاع است.
۳. گفته اید: «من می دانم که با ماندنم می توانم مثمر ثمرتر باشم تا تعلیق و اخراجم!...» چه کسی خواسته شما را تعلیق و اخراج کند؟ نترسید هر آدم بی خطری را تعلیق نمی کنند. بی خود به خودتان نگیرید.
۱. بله.امکانش هست که من اشتباه کرده باشم.چون درمورد شما اطلاع چندانی ندارم.
۲.در مورد چیزی که گفتم حرفها دارم که مهتاب شبی باید و آسوده سری...با این ۲ خط نمی توانید تمام حرفم را زیر سوال ببرید.
۳.من خودم را در خیلی مسائل کمتر از دوستان متحصنم نمی دانم! با عدم شرکت در تحصن شخصیت یک فرد را زیر سوال نبرید دوست عزیز!
هر فاصله ای با گریه پر میشه وگرنه گریه نمی کردیم.
اصلا فاصله یعنی چی. چرا نمی یاد که بگم فاصله هست.
اگه نمی یاد پس چرا گریه چرا صورت از اشک خیس.
چرا فصلی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بد از به روز کردن وبلاگم اومدم تو وبلاگت
مرجان ما چمونه؟ واقعا ! چرا بعضی یاد ها و خاطرها انقدر.......
انقدر داغونمون می کنه؟!!! نه...؟!!!
اشک چرا دوست عزیز ؟ صورتت همیشه پر از لبخند شادی باد ! ... از تیتر این پستت خوشم اومد ... زنده باشی آبجی.
سلام
وبتون شگفت زدم کرده
از رو وب آقا میلاد پیداتون کردم
من که ول کن وبتون نیستم
خواستید به وب تازه تاسیس من
هم سر بزنید
خوشحال میشم
به خودم تبریک می گویم .
موفق شدم !
خوشحالم!
وبلاگ جالبی دارین
به ما هم سر بزنید
وبلاگ ما هر روز به روز رسانی می شود
در صورتی که لینک کردین خبر بدین تا ما هم شما رو لینک کنیم
آدرس وبلاگتان را تصحیح کنید لطفا!
من (با بغض ) کامنتمو می خوام
یعنی پاک شد؟!!!!
سلام در چه حالی
این روزها حال من هم خیلی گرفته واعصاب خوردیش اینه که نمیدونم چرا؟
به قول سهیل عزیز!!!!
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاینچنینمان می خواست
البته اگه سهیل عزیز بپرسی حتما خواهد گفت: که به قول مرجان
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست....
سلام دخمل گلم!
داری با خودت چی کار می کنی؟؟؟؟؟
می دونی که همیشه اینجا برات یه گوش شنوا هست... مواظب خودت باش، امیدوارم هر چه زودتر ببینمتون!
سلام....
گربه ای که مدتها روی شیروانی منزل آقای ویکتور آواز می خواند دیروز از اون بالا افتاد و گردنش شکست.....
از کپی پیست متنفرم...!
شما می زنید توی گوش هر کی از اندی خوشش بیاد؟
نه دوست من! قضیه این آقا آرمان ما فرق می کنه....شما تاج سرین!
سلام
به روزم سر بزنید خوشحال میشم
راستی با اجازتون لینکیدمتون
وبلاگ جالبی دارین
برایتان آرزوی موفقیت می کنم
حتما از وبلاگ ما دیدن کنید
وبلاگ صدای ما هر روز به روز رسانی می شود
در صورت تمایل به تبادل لینک خبر بدین
هو
سلام
۱- از تشریف فرماییتون ممنون
۲- شرمنده از این که مطلب طول و تفصیل زیادی پیدا کرده، واقعیت این است که این مطلب باید دست کم در سه پست مجزا، یا شاید هم بیشتر قرار می گرفت. وانگهی به دلیل به هم پیوستگی و کمی هم تنبلی و اضافه کنید به آن حجم بالای حرفهای گفتی که به دلیل همان دلیل دومی به رشته تحریر در نیامده اند، همه در یک پست خلاصه شده است.
۳- تلاشم این است که با غلبه بر دلیل دو در بند دوم بتوانم خلاصه ای از این مقال را برایتان آماده و به آدرس ایمیلتان- همان آدرسی که در وبلاگتان موجود است- ارسال نمایم. هرچند نیازی به گفتنش نیست که وقت تلف کنکی بیش نیست. لیکن برگ سبزی است...
۴- در نظرم بود که درباره این جریان اخیر - مساله آرمان- حرفی بزنم، اما اندکی تامل منعم کرد از دخالت. باری فکر می کنم بد نیست در تعاملاتمان بیشتر یکدیگر را درک کنیم و چشم فرو بندیم، که به صراط حق نزدیک تر است. با این همه خود بیش از همه نیازمند توجه به این گفته هستم
یا حق
تا توفیقی دیگر
دوست گرامی ام سلام!
از تواضع شما نسبت به مقاله تان شرمسار شدم!...برگ سبزتان را توتیای چشمانم خواهم کرد!این را مطمئن باشید.
فرمودید در تعاملاتمان بیشتر یکدیگر را درک کنیم و چشم فرو بندیم...بانهایت شرمندگی؛ متوجه منظورتان نشدم.اگر امکانش هست بیشتر توضیح بدهید!
سلام متوجه فرمایش شما نشدم . من یا رادیو جوان چه نظر مخالفی رو سانسور کردیم که مورد انتقاد شماست ؟ لطفا با ذکر مصداق بفرمایید . البته اگر در ذهن شما هم ما به کلی متهم به خیانت به نظام و دولت و .. نباشیم !
نه اتفاقا متهم به هم دست بودنید!
ما ، آرمانخواهی، انگلیس ، سلمان رشدی
مرجان سلام
دل سوخته کسی است که مراحل عشق را گذرانده به معشوق رسیده.از خود بی خبر است و از معشوق نیز.
کمال عشق یکی شدن با معشوق است.
.او آزاد است و از آزادی بی خبر.
این مستی است که هیچ وقت هشیار نخواهد شد.رنج نخواهد برد.دشواری برایش بی معناست.
در دلش هیچ هوایی(آرزویی) نیست.
سلام دوباره . واقعا یادم نمیاد نظری از شما داشته باشم و اون رو حذف کنم ! مطمئن باشید . در ضمن با مطالب و لینکهایی که در این صفحه دیدم نمیدونم واقعا منظور شما از حکومت فاشیستی چیه ؟ خوشحال میشم کمی شفاف تر (اگر مایل بودید ) با هم تبادل نظر کنیم . راستی شما در انتخابات شرکت میکنید ؟ (پست جدید)
امروز زود زود سر زدم
حالا انتخابات ریاست جمهوری رادیویی . فقط یه مشکل وجود داره و اون هم اینکه باید ساعت ۲۵ رای بدی . میتونی ؟
امتحانا چطوره؟ من که خودمو رو سفید کردم!
عالیه زهرا جونم!من همه را رو سفید کردم...!!!!