شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

نامه ای برای خدای خوب و مهربان...

دروغ گفتم.

 ای خدای عزیز ومهربان می دانم که تو انقدر خوبی که حتی اگر دروغهای بیشتری هم گفته باشم مرا می بخشی. 

این که عاشق آمازون هستم دروغ بود.. من اصلا در جهان دلم نمی خواهد در آمازون پرتاب شوم آن هم در بغل جگواری چیزی. چه معلوم؟ شاید به جای اینکه عاشقم شود مرا بخورد و آنوقت من مجبور شوم از بهشت برای تو نامه بنویسم. اصلا دلم نمی خواهد.

می شود یک چیز دیگر انتخاب کنم؟از لطفت متشکرم!می شود تقاضا کنم مرا در جزیره ناشناخته بیندازی پایین؟و به ـسرندیپیتی ـ و ـ کونا ـ بسپری پیدایم کنند؟

متشکرم می دانم که این کار برایت مثل آب خوردن است و هیچ زحمتی ندارد.و من همش به جان آدمهایی که درجهان صدا وسیما هستنددعا می کنم.چون همش کارتونهای بچگی های من را تکراری تکراری نشان می دهند.و من ذوق می کنم.می دانی خدا جان؛ من وقتی بچه بودم نمی دانستم که تو انقدر مرا دوست داری که هر چه بخواهم بهم می دهی.ولی حالا می دانم.

 راستی یادم رفت بهت بگویم. می دانم که وقت نمی کنی با این همه کار، کارتون ببینی. پس من برایت توضیح میدهم. در این کارتون، یک موجوداتی هستند که خیلی جالبند و هی بیخودی گریه شان می گیرد و گریه کردنشان به شیوه آبیاری قطره ای است و فکر کنم همه شان پولیپ داشته باشند چون صدایشان تو دماغی است.

 خدا جان. ببخشید قبل از اینکه ببری در جزیره بیندازیم، یک خواسته رذیلانه هم دارم.این پیلا پیلا را خفه کن.می رود روی اعصابم بس که تند و تند شر و ور می گوید و صدایش تیز است.یا حداقل دم دهنش را کاه گل بگیر.تو می دانی من از سروصدا و موجوداتی که هی بی خودی ور ور می کنند بدم می آید.بی نهایت بهم لطف می کنی. 


پ.ن۱:خداجان جلو جلو ازت ممنونم و قول می دهم در جهان دیگه دروغ نگویم و گیس های اون دختر خنگه را هم نکشم.

 پ.ن 2: اگر پیلا پیلا را خفه نمی کنی اشکال ندارد. چون شاید وقت نکنی. خودم ماسک برایش می برم.

پ.ن۳:این پست را فقط و فقط به خاطرمامان سحرم که گفته بود می خوام شیطنت بباره ازت نوشتم(البته شما ها همتون رو سر من جا دارین!)اما...سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی...بی خیال! من شاد شادم.مثل همیشه...(حالا یکی نیست بگه تو مرض داری که این بیت رو می نویسی؟!!! یکی بی خود می کنه اینو بگه!)

نظرات 31 + ارسال نظر
هانیه بختیار دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.blognevesht.blogfa.com

دیوونه ای !

تو هم آخر خلاقیتی در ابداع صفات جدید....!

درد دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ http://dard.blogfa.com

سلام بر شما!

جسارتاً خوش‌مان آمد... خاصه آنجا که یاد کردید از آن موجوداتِ همیشه‌گریان! نمی‌دانم ولی بیش از طوطیِ شیطانِ داستان، بیشتر کلاغِ آن ناخدایِ بدجنس را دوست می‌داشتم!
نمی‌گوی همیشه خندان باشید؛ که این صفت، درخورِ ابلهان است. نیز نمی‌گویم همیشه‌گریان... که این نیز صفتِ مرغِ بوتیمار است؛ نه مرغِ شیدا!

دل‌نوشته برازنده‌ی نوشته‌هاتان باد!

حق است حضر تعشق؛ عشق است حضرت حق!

زم بور دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول

داوود دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ب.ظ

تو بی نظیر ترین .. بهترین... برترین .. کامل ترین..... آخه اینا چیه مینویسی؟ برو درست و بخون... روم به دیفار ... دیفلمتو بگیر برو جزیره فقط مراقب ؛؛؛ تامالی؛؛؛ باش آخه: تامالی خوابید...تامالی خوابید...تامالی خوابید...تامالی خوابید...تامالی خوابید...تامالی خوابید...تامالی خوابید

مهدی سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.rahtooshe1360.blogfa.com

سلام تو نه دیوونه ای نه اخر خلاقیت نمیدونم چی هستی خودت بگو
در ضمن به روز شدم البته از خودم نیست نظرت رو بنویس.

چرا دیگه...آخر خلاقیتیم!:)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام به خدا هیچ قصدی نداشتم امیدوارم از دستم ناراحت نشده باشی.

~سحر~ سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:51 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام عزیزم!
هر وقت بر پشت سرندیپیتی سواحل نیلگون آن جزیره ی ناشناخته را طی می کردید و زمان غروب خورشید رسید....به یاد من باش! به یاد من باش! به یااااااااااااااد من باش!!! (برادر فریدون هم اتفاقا این نظر رو دارن ؛) )
اگر حنا را دیدید از طرف من بهش بگویید خیلی پخمه ای! اگر هاچ را دیدید بگویید برود مادرش را در اورکات پیدا کند! اگر نیک و نیکو را دیدید به آن ها بگویید هرگز نگذارند چیزی از پیوند خواهر و برادریشان بکاهد! اگر فوتبالیست ها را دیدید بگوببد بس است دیگر با عرض پوزش خر خودتانید!!! اگر خانواده ی دکتر ارنست را دیدید GPS تان را بهشان بدهید! اگر السون و ولسون را دیدید بگویید بروند پی کارشان و فقط دون دون بازی کند و اگر بامزی را دیدید ازش بخواهید ساعت شلمان را قطع کندتا با خیال راحت بخوابد و اگر جودی آبوت و بابالنگ دراز را دیدی حتما با خودت بیاورشان....بی نهایت دوستشان دارم!

مردی که مرده بود سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:45 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

من وتو وتو رو ترجیح میدم....البته فکر میکنم ارتباط برقرار کردن سهته باهاشون

امیدوارم اینجا رو بخونی...من سطحی نشدم.اون نظرم سطحی نبود!فکر نمی کنم همه باید همیشه از کلمات قلنبه سلنبه استفاده کنند! اون احساس من تو اون زمان بود!در ضمن...با این جوابات آدم می ترسه دیگه بیاد تو وبلاگت...به نظرم یه فیلتر برای خواننده هات بذار!

امیر پرویز سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ http://www.icaruss.blogspot.com

سلام ، تو این دنیا که فکر نکنم این آرزوت برآورده بشه اما فرزندم ! برات دعا میکنم که در آخرت با سرندیپیتی و کونا محشور بشی.
ببینم تو مرض داری که این بیت رو می نویسی؟!!!
خوب میکنم که اینو مینویسم !

مردی که مرده بود پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

تکلیف ما رو اگر معلوم نمیکنی.....خوب با خودت حداقل رو راست باش........خودت این طور گفته بودی.....من هم بر پایه ی حرف خودت باهات شوخی کردم.......از این به بعد باهات شوخی نمیکنم.....رو حرفهات هم حساب نمیکنم....در ضمن جواب من به هیچ وجه جواب سختی نبوده......تو مطمئنی داری درباره ی من صحبت میکنی؟...اصلا شاید من رو با یکی دیگه اشتباه گرفته باشی؟... این دنیای مجازی دنیای سو تفاهم های واقعیست که امید وارم دچارش نشده باشی...........
۲-اگر این تز رو قبول داشتم....من مدت ها پیش باید از ترس جوابهای تو اصلا تو وب نمیومدم....چه برسه به وبلاگت....
۳-مثل همیشه برای همه احترام قائلم.....ولی این قضاوت دور از واقعیت شما....من رو در عالم دوستی رنجوند......با وجودی که بارها جواب تند شنیدم...(گفتی:من یه آدمی هستم که دچار اپیدمی شده...و به تبعیت از وبلاگ نویس های دیگه از مرگ مینویسم.....و این که این جور نوشتن فایده نداره... و تو حالت از فضاهای اینچنینی بهم میخوره...)و خیلی حرفهای دیگه که تو میدونی و من تکرار نمیکنم و البته با لحن های توهین آمیز ......اما من به حرمت دوستی سکوت کردم......کمی بیشتر فکر کن دوست من......توقع داشتم با این برخورد من دست از برخوردهای تند برداری....ولی تو فکر کردی اگر سهند حرفی نمیزنه حتما لایق این برخورد هست...
۴-خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر.....حرف آزرده درشتانه بود خرده مگیر (وحشی بافقی)

ببخشیییییییید...؟!!!!!!!توهین....؟!!!!

مردی که مرده بود پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

میگذره........اما چه جوری؟.....تو رنجیدی.....من هم رنجیدم....شاید هم هر دو دچار سو تفاهم شدی....خدا این دوستس های وبلاگی رو از ما نگیره.....

سلمان زند پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.rahtooshe1360.blogfa.com/

با درود بر شما
از دوستی تان با خانم بختیا رمی شد حدس زد که خود شما کمی تا اندکی ملی - مذهبی باشید..و ظاهرن بنده سر کار بوده ام!
البته تا باشه از این سر کاری ها..ضمن اگه ارتیاط دارید سلام مرا به خانم داوودی مهاجر برسانید..(به این میگن سو استفاده از ارتباط مجازی!!)
شاد باشی(گرچه دوست داشتم که شما مخالف باشید که بحث بسط پیدا کنه!)
ضمنن شما اگه دیوونه نباشید خلاق هم نخواهید بود!
http://www.tananegi.blogfa.com/
http://www.h-advar.com/

برای چی مخالف بودید...؟!!!!

حمید.ش جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ق.ظ http://www.dayyertifoon.persianblog.com

سلام..
وای چه خدای باحالی داری تو.........
ممنون از اومدنتون اونطرفا...بازم بیاین.. خوشحال میشم...
همیشه هایی شاد داشته باشی//..

مجید جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ http://khare3005.persianblog.com/

عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید

تین تین شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ب.ظ

آخ یاد بچگیم اوفتادم و کارتون هایی که می دیدیم یادش بخیر

آقای کلمه شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://sedaaa.blogfa.com

بر گشتم

آقای کلمه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ق.ظ

تونستی یه تماس بگیر

داوود یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:43 ب.ظ

تبریکات صمیمانه ی بنده را بپذیرید

مهدی معمار دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:57 ب.ظ

خوشمان آمد.
خوش باشید.

یه اشنا سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ق.ظ

و خداوند هر دعایی را قبول میکند جز انکه از او خواسته شود عشقی را از دلی بزداید( وقتی از تو دورم به تو نزدیکترم... حتی (حالا که با تو هستم برای اولین بار.....برای اخرین بار)

الهام سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ

تا اونجایی که ما یادمونه این کارتون لطیف تر از این حرفا بود
نکنه فیلم جنگی دیدی؟

~سحر~ چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام دخترم!! چی می شنوم!؟!؟ چشمم روشن! آخر زمون شده! دخترا بدون اجازه ی مادراااااا....حرمت ها از بین رفته!؟
بیا بگو ببینم چه خبره!؟!!؟

خواستم به خدا بهت بگم...ولی نبودی آخه!

آقای کلمه چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://sedaaa.blogfa.com

این آهنگ چیه گذاشتی ؟ قحطی بود؟ به روزم

این آهنگ برای من پراز خاطره است...ممنونم از لطفت!

مردی که مرده بود چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:47 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

من آپ کردم....یه شعر تازه........و باز هم فکر میکنم متفاوت....

ارتش دریدا چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.derrida.blogfa.com

ارتش دریدا به روز است

زم بور چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.etopia.blogfa.com

اینجا قرار نیس آپ شه...؟

حسین شکر بیگی پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ق.ظ

سلام! می دونستم از بابایی بودن گذر خواهیم کرد !~ طبیعیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

کی گفته اینو...؟!!!

حمید.ش پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ق.ظ http://www.dayyertifoon.persianblog.com

سلام...
جالب بود..
خوش حال می شم آرزهام رو بخونید...

~سحر~ جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:39 ق.ظ http://Saharam.Blogsky.com

حالا که هستم دختر گلم!
با به مامانی بگو.....

مهتاب شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.matarsmn.blogfa

نخواستی از من بلن شوی

مردی که مرده بود دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

سلام....خوبی؟؟؟....این سیستم یک نظر تو هر پست خیلی اعصاب خرد کن هست....همین طوری ادامه پیدا کنه باید برم تو آرشیو پیام بذارم......اینقدر حرف زدم که اصل حرفم رو یادم رفت.........عشقت به کجا رسید؟؟؟؟ تو هجری هنوز یا به وصال رسیدی؟؟؟؟؟من که بدجوری بریدم....مرجان....وقتی مینویسم قحطی خاطره....یعنی قحطی خاطره....دوست داشتن رو دیگه باور نمیکنم.....حس بدیه....خیلی بد....من آپم راستی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد