شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

دل دل های یک آنتی سوشیال

ولم کنید وبی خود گیر ندهید!

از روی خط کشی نمی روم؛پل هوایی هم همینطور.حال می کنم نقض مقررات کنم.اصلا دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی شده ام.خیالتان راحت شد؟

می خواهم کارهای احمقانه کنم.بیشتر ازهمیشه.اصلا می خواهم بروم برای صدمین بار عاشق شوم.عاشق آدمی که دوهزار سال از من بزرگتر است واز فرق سر تا نوک پا بامن تفاوت دارد؛بعدش هرچه دلم خواست دیوانه بازی درآورم!

هرچه چارچوب وقانون دارید نشانم بدهید لطفا!می خواهم همه شان رابشکنم واز رویشان رد شوم.عین لودر.

می گوید خوبی؟...می گویم خوبم وحوصله خانه را ندارم...چرا؟...عصر جمعه است دیگه!...آها شماهم که منتظر!...

عزیزم چرا متوجه نیستی که برای هیچی منتظر نیستم؛نبوده ام؛نخواهم بود(تیکه ای هم که انداختی خورد به دیوار!)یا چیزی را دارم یاندارم؛منتظر داشتن نیستم ونه منتظر نداشتن.تو هم منتظر چیزی نباش که شرمنده ات می شوم!(منظورم فقط یک نفر است.اون یک نفرم دختره. الکی به خودتان نسبت ندهید!)

دوستان تازه اینجا می گویندکه خیلی باهوشم وبه  نظر می آید درآن واحد ۱۰ نفررا باهم دست می اندازم.درست است(متاسفم الان فرصت تحسین هوشمندیتان را برای کشف این واقعیت ندارم)

اما می خواهم از  این استعداد استفاده کنم.

-«عزیزم می شه یه خورده صبرکنی؟می خوام دست بندازمت!!!

-نه!

-نه؟به جهنم!نفر بعد لطفا!»

دلم شور می زند.هوا آبستن حادثه است!!!

نظرات 9 + ارسال نظر
سید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ب.ظ

می خواهم کارهای احمقانه کنم.بیشتر ازهمیشه.اصلا می خواهم بروم برای صدمین بار عاشق شوم.عاشق آدمی که دوهزار سال از من بزرگتر است واز فرق سر تا نوک پا بامن تفاوت دارد؛بعدش هرچه دلم خواست دیوانه بازی درآورم!
.............
اولاْ که خودم نصفت می کنم
دوماْ دلشوره دارم چه خبره؟

نه بابا!توهم زدم.نگران نباش

سبا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:30 ب.ظ http://roshantab.blogfa.com

خوبه خوبه.... پیش بسوی خریت!!
بعض شما نباشیم در خریت هم بی لنگه ایم!
بعدم خودتو به خریت نزن... آدم دیوانه که خر نمیشه...حالا گیرم بعضی وقتا مثل من ادای خر بودن دربیاوری... خر چیه؟! دیوونه...اما خوشمان آمد : هوا آبستن حادثه است~ شاید یه روز اینو دزدیم دیوونه جون!

چرا بدزدی دیوونه؟!! خودم تقدیمت می کنم!

امیر پرویز شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://icaruss.blogspot.com

کسی که منتظر هیچی نیست چرا باید دلش شور بزنه ؟؟؟؟؟

هانیه بختیار یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:36 ق.ظ http://www.blognevesht.blogfa.com

یکی می گفت هر وقت تونستی بی تکلف روی جدول خیابون وایسی برقصی یه یتفاق خوی برات افتاده..حالا نمی دونم چرا یاد این افتادم..

حسین شکر بیگی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:43 ق.ظ http://sedaaa.blogfa.com

مث اینکه اوضاع خیلی بی ریخت شده

سبا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:12 ب.ظ

خب منم با لینک کردنت راحت بودم!!

خیلی ردیفی رفیق!

نبی بهرامی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ب.ظ http://bidemajnoon67.blogfa.com/

سلام خانم تارا ..من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم ..لینکتون رو گذاشتم توی وبم ...و خوشحال می شم لینکم رو توی و بتون بزارید...
راستی خودت رو بی خودی زحمت نده.. من آدم بشو نیستم .....حتی اگه....
آی که هانی چه پیشنهاد بکر وجالبی داد .. . از امشب رقص روی سنگ جدول های خیابان...

تین تین سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:03 ق.ظ

هر چی فکر کردم چی بگم چیزی به ذهنم نرسید جز اینکه بگم دیوانگی رو عشقه :)

بهترین چیز رو گفتی...

حسین شکر بیگی جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ http://sedaaa.blogfa.com

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد