شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

مغبچه ای می گذشت راهزن دین ودل...

«پس کی خواهد آمد علاقه تا آخرین دقیقه؟»

نه!هرگز جوابی برای این نبود...نه!من اینکاره نبودم.اصلا بیا بی خیال شویم.سر راه یک بسته پاستیل می گیرم و همه اش را هم می جوم.وقت برگشت هم می روم واز کله پزی نزدیک دانشکده کله پاچه می خرم. «به درک راه نبردیم...»

من؛ من؛ من؛ همین من ساده؛باور کن...از همان لحظه ای که با آرامش و متانت حرفهایم را می زدم؛ می دانستم که این کاره نیستم.می دانستم که «در توان زنی دیوانه چون من نیست که جامه آرامش بپوشد...».

شک نکن که زندگی من نسخه بدل دیوانه بازی است!

حالا بیا برویم.ما آدمهای کارهای سخت نبودیم.نیستیم.نخواهیم بود.پیشتر که گفته بودم خیلی هنر کنیم دیوانه بازی بخوانیم وهرهر بخندیم.«تو وطوبی وما وقامت یار...»

حالا یک نفس عمیق می کشم.بی خیال هوای گند آلوده.کمی از این عطر مزخرفی که این روزها می زنم توی دماغم می پیچد.فکر بدی هم نیست؛وقتی مغزت پر از بوی گند است.

عطرخوشبو؛ پاستیل خوشبو.کاش کله پاچه هم خوشبو بود.

پ.ن۱:لطفا به کسی برنخورد.این فقط گوشه ای از یک مشاجره بین من و من بود!

پ.ن۲:چی کار کنم خوب؟نتوانستم...محرم نوشته از من برنمی آید!اما حتما وبلاگ سبا را بخوانید.

پ.ن۳:این روزا مثل همیشه بدجوری دلم برای یکی تنگ شده...نه نه نه منظورم تو نبودی...منظورم سرنتی پیتی بود.با اون چشمای خوشگلش که اندازه یک فنجان بود.

پ.ن۴:امروز صبح با هانیه حرف زدم.تا یک هفته شارژ شدم!

نظرات 16 + ارسال نظر
میلاد پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ب.ظ

منم مثل شما نمیتونستم چیزی تو محرم بنویسم.

میلاد پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.najvaieirani.blogfa.com/

منم مثل شما نتونستم تو ده ی اول محرم چیزی بنویسم.

تین تین جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:04 ب.ظ

شک نکن زندگی یعنی همین دیوانگی مثلا فکر می کنی اونایی که ادای عاقلا رو در می یارن خیلی عاقلن؟؟ نه بابا اونها هم دیوانه اند فقط ادا در می یارن پس خوش به حال ما که آخر دیوانه هاییم :)

پایتم رفیق...!

ابوطالب ندری عکاس شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.golestanaks.blogfa.com

درود بر شما
خوبی عزیزم
وبلاگ خوب و پرباری داری تبریک می گم
اقا جون ما رو هم پیوندت کن
من 2 تا وبلاگ دارم www.photoashand.blogfa.com یکی بالایی هست هوای ما رو داشته باش www.golestanaks.blogfa.com

سبا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ب.ظ http://roshantab.blogfa.com

یه اشکال!! اینا دیوونه بازی نیست! خود خود دیوونگیه!! اون دفعه گفتم که من خیلی وقتا به این فکر می کنم که اونی که به نظر میاد دیوونس ٬ دیوونس! یا مایی که به نظر همه سالمیم ٬ دیوونه ایم! می دونی قضیه خیلی پیچیده اس! اما به نظرم اونی که توی تیمارستان زندانی شده سالم باشه و من و تو(می دونم جسارت نیست٬ چون دیوونگی که بد نیست و تو هم دیوونه ای) دیوونه ایم. این به قول خزر دستگاه مناسبت سازی رو رها کن و هروقت عشقت کشید از محرم بنویس که همیشه حرف واسه گفتن هست...خدایا کلی با دیدن اون لینک وبلاگ سبا ذوقیدم! اینجورام که میگی نیستا!!
(از کیسه خلیفه می بخشم! حرفای دکترِ من میگم اینجورام نیست! خیلیم این جوریاس!!) الان (نه همین الان دقیقن دی روز) می خواستم دل خوش کنم به جشنواره و سنتوری و آقام مهرجویی! دیدم نه! نه! به ما نیومده! باس بریم خزعبلات ملت رو به تماشا بشینیم!!! خلاصه تصمیم گرفتم مثل همیشه دل خوش کنم به کتابام!! ناطور دشت رو نخونده بودم تاحالا!(میگن دختره کتاب نخونده!!!) اما حقیقتن هنوز هم نخوندمش ...از یکی گرفتم تا بخونمش! اما مورچه آرژانتینی کالوینو رو دارم می خونم! حقیقتن خوبه ها!!! هرچند به پای نیاکان ما نمی رسه!! وااای چقدر حرف زدم! ببین دلت خوش باشه از تو دیوونه تر هم هست! زیییاد!!(البته جسارت نشه!!)

وای دختر تو هنوز ناطور دشتو نخوندی؟ زود باش...محشره.
پرنده خارزار هم بدک نیست ارزش یک بار وشاید هم دو بار خوندن رو داشته باشه...ممنونم رفیق دیوونه من...به خاطر همه چیز!

نبی بهرامی شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.bidemajnoon67.blogfa.com/

آره کاش کله پاچه ها خوش بو بودند...
بوی عطرت هم خیلی تند نبود که...
...
خودم هم قبول دارم شدیدا بی معرفتی خونم رفته بالا ...اما کاش میدونستی این روز ها چقدر گرفتارم(به خدا بهانه نیست )...

امیر پرویز یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.icaruss.blogspot.com

اما زندگی اینجانب نسخه اصل اصل دیوانه بازی است ! آخه سرنتی پیتی کجا چشماش خوشگل بود ؟؟؟؟؟ چشمای اون پری دریائیه خوشگل بود که همیشه سانسورش میکردن و ما رو تو کف میگذاشتن.

[ بدون نام ] یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ق.ظ

حق با توست گاهی باران هم دیگر زیبا نیست....و گاهی رویاهادوشادوش عقربه های ساعت مرگبارند.....وگاهی مرگ هم بی وفایی می کند!گاهی دیگر چیزی برای گفتن نمی ماند.....نا گفته ها را هم گاهی گفته ایم.....!گل امید چه کودکانه روییده است در این بیابان بی اب وعلف!گاهی روزگار میتازد بر هر انچه که از اراده بر خیزد و.......گاهی مردها می گریند تنهای تنها!گاهی خورشید مهربان دست سرد تو را نمی گیرد.گاهی بی نهایت اشک است ................................)(ستاره ها نهفتم در اسمان ابری دلم گرفت ای دوست هوای گریه با من)

[ بدون نام ] یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ب.ظ

انسون باش
ان سون

ج دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:20 ب.ظ http://mohammad-javan.blogfa.com/

قصد جسارت نبود بانو

بزرگوارین...

علی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.zan.blogfa.com

سلام!
مطلبت قشنگ بود. کلی سرحال اومدم وقتی خوندمش.
من تا یک ماه دیگه نمی تونم سر بزنم چون درگیر کنکور ارشد هستم. تو رو خدا برام دعا کنین.
ممنون میشم. اما هنوز هم بی معرفتی. بی معرفت. لااقل برام یه آف بزار. شاد زی و بدرود.

ایشالله قبول می شی.بی معرفت نیستم به خدا...منم سرم شلوغه وحشتناک!هنوز ترم شروع نشده پروژه گرفتم!

~سحر~ سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:19 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام دخترم!!
دو ت مطلب آخرت رو ندیده بودم!!! از خدا که پنهون نیست، از تو چه پنهون که اصلا به روز کردنم نمیاد!!!! فعلا هم که جات خالی چند روزی می ریم سفر.
بگم خدا چی کارت نکنه که ناجور هوس پاستیل کردم :(

سلام مامانی!!
قربون هوس پاستیل کردنت برم که یه عالمه دلم برات تنگ شده بود...سفرم خوش بگذره مامانی بی معرفت که بدون من می ری!

سبا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ب.ظ http://roshantab.blogfa.com

دیدی وقتی یه کتابو داری و نخوندی بیشتر از وقتی حرص می خوری که کتابو نداری!!!
اگه دوستمون کالوینو دست از سر ما برداره میریم سراغ آقامون سلینجر !!!

بذار یه چیز درگوشی بهت بگم؛دست منو از پشت بستی رفیق...

هانی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ب.ظ

بابا خیلی به ما حال میدی تو..

باحالی از خودته ...

همون پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:42 ب.ظ

حکمت عجیبی است در ین کله پاچه که وقتی آدم می خورد فیل سوووووف می شود. البته این هم می شود. عجالتاْ فعلاْ با خودت دعوا کن . مشت اول ۵۰۰ { تو و من ! }

محمد جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.8841424344.persianblog.com

سلام تارا خانم
حالت خوبه...؟شرمنده که دیر اومدم....سرگرم امتحانهات بودم.......
بالاخره به روز شدم.........
منتظر حضور پر مهرت هستم......
یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد