شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

شیخ بی چراغ

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کرده ام سوگوار نباشم

روزگار غریبی ست نازنینم...!

چکش بیاورید

که در تکلم تیشه

به لکنت افتاده اند؛ فرهادهای امروزی...

نظرات 6 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ق.ظ

بابا دختر عمو ترکوندی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چی رو؟

تین تین یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ب.ظ http://tintin27.persianblog.com

آره دیگه فرهاد ها هم فرهاد های قدیم :)

فواد یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://rozmaregi.blogfa.com

نیاز به تیشه نیست!
باید دستانمان ا به کا بیاندازیم!
با دستانمان فردا را می سازیم! نیازی به ان گذشته پر افتخار فرهاد ها هم نداریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

~سحر~ دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ق.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام خانوم!
خوبی سلامتی!؟ یه لطفی بکن وقتی وبلاگت رو به روز کردی در صفحه ی http://Blogrolling.com/ping.phtml آدرست رو وارد کن که هم اسمت توی قسمت لینک هام بیاد بالا که معلوم بشه آپدیت کردی و هم من به موقع بهت سر بزنم و شرمندت نشم!! :-* :-*

دشمنتون شرمنده خانوم!چشم

کامیار سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 ق.ظ

تارای عزیزـ نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم.

میلاد سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://miladnote.persianblog.com

میخ بیاورید
که شیرین های امروزی
با تکرار این چکش ها
میخ نخواهند شد.....!

بابا آقا میلاد شرمنده کردی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد